سینماروزان/حامد مظفری: درسالهای اخیر در تولید کمدی تجاری دست زیاد شده و بسیاری در حال تولید کمدی های عمدتا نوستالژیک هستند و وضعیت گیشه را که میبینیم بیش از نیمی از این آثار مثلا تجاری در همان چیزی که لنگ میرنند وجه تجاری قضیه است یعنی بعضا حتی نتوانسته اند نصف هزینه بازیگران خود، عایدی داشته باشند.
یکی از تازه ترین کمدی تجاری هایی که در تراکم اکران روی پرده رفته را بهمن گودرزی با همان تیم احسان ظلیپور-حمید پنداشته تولید کرده؛ فیلمی به نام «ماجراجویی در جزیره جیمز باند» که ادامه فعالیت این گروه در ساخت فیلمهای تجاری در سواحل تایلند است. همین گروه دو سال قبل هم فیلم «هاوایی» را به سینماها ارائه کردند که در یکی از بدترین ادوار اکران، پرمخاطب بود.
“…جیمز باند” فیلمی است که برای خنداندن و تجارت تولید شده و اولین تفاوت آن نسبت به کمدی های شکست خورده، تایمبندی مناسب فیلم است؛ به هر حال بهمن گودرزی از شیش و بش تا حالا مدام فیلم تجاری ساخته و فهمیده وقت مخاطب را نباید بگیرد و زود سر و ته قضیه را هم میآورد و تمام.
دومین تفاوت در وارد کردن یک سری اشارات اجتماعی روز مثل ماجرای قاچاق اعضای بدن و ورود به زندگی کلاهبردارانی است با پسوند “دوکتور” که در بحران های اقتصادی جامعه، خود را به عنوان استاد انگیزش یا پرفسور موفقیت و… جا زده و به این ترتیب مشتی جماعت به بنبسترسیده را فریب داده و با فروش بسته های مثلا موفقیت در کوتاه مدت یا برگزاری دورههای تهییج احساسی، آنها را تلکه میکنند.
بهمن گودرزی همین دو موتیف را به داستانی سادهپسند پیوند میزند و ماجراجویی را به جزیره جیمز باند می برد و هم خنده میگیرد و هم به نوبه ی خود انتقامی میگیرد از اساتیدی که هی میگویند قورباغهات را قورت بده.
زوج محسن کیایی-سام درخشانی شاید نترکانند اما دو به دوهایی که دارند، جواب میدهد و مخاطب میتواند پففیلش را بخورد و تا انتها داستان آنها را دنبال کند. خوشبختانه اثری از نوستالژیبازی نخنما در فیلم نیست و فیلم با حداقل ششوهشتهای لسآنجلسی پیش میرود و بیشتر میکوشد داستان خود را پیش برد و از آن مهمتر بی پایانِ سفارشی و مثلا درسآموز در تنبه زوج هفتخط، فیلم را جمع میکند.

بهمن گودرزی بازیگران نه چندان شناخته شده را در نقشهای فرعی به کار میگیرد و شاید چون فشاری به آنها نمیآورد گهگاه حتی آنها را بامزهتر از زوج اصلی میکند… فیلم یک بازیگر شناختهشدهی تلویزیونی-بهراد خرازی- را نیز با گریمی تازه به عنوان قطب منفی اصلی دربرابر زوج خود قرار میدهد و میبینیم که خرازی چه خوب قدر فرصت را دانسته و نقش کوتاهش را به فرازی شیرین بدل میسازد.
«…جزیره جیمز باند» نه ادعای جریانسازی اجتماعی دارد و نه آویزانِ پژمان و نیکخواه و بهرام و امثالهم است. قابل تحمل بودن آن برای مخاطب عام سندی دیگر است بر آن که حتی در تجاریترین حالت نیز باید تکنیسین باتجربه را به کار گرفت. بهمن گودرزی نشان میدهد دستیاری امثال ایرج قادری و مجید جوانمرد و محمدهادی کریمی و سعید سهیلی و مهدی فخیمزاده و همکاری با برادران شایسته در دوران رونق هدایتفیلم و سپس حرکت تدریجی و از شیش و بش تا آتیش بازی و سپس ثبت با سند… و بعدتر ما خیلی باحالیم و هاوایی، باعث شده در تجاریسازی به بلوغی برسد که در خیلی از مدعیان خالتوریسم، وجود ندارد.









































