سینماروزان/حامد مظفری: اواخر مهر ماه ۱۴۰۲ و وقتی در یادداشتی برای ایرنا از دلایل ماندگاری “سرب” نوشتم برای چندمین بار بر ضرورت پالایش فیلم و ارائه نسخه ای 4k یا لااقل فول اچدی از فیلم ماندگار کیمیایی تاکید کردم. (اینجا را بخوانید)
آن زمان خواستار این بودم که فیلمخانه ملی ایران پای کار بیاید و نسخه دیجیتال باکیفیتی از “سرب” ارائه کند و حالا در اواسط آبان ۱۴۰۳ شبکه افق تلویزیون نسخه ای فول اچ دی از فیلم را روی آنتن فرستاد.
نسخه تازه “سرب” دارای وضوح تصویری بالایی است، ارتقای رنگ محسوس است، بک گراند تصاویر بسیار شفاف تر هستند و چهره های کاراکترها به خصوص در نماهای بسته حتی جزئی ترین عناصر صورت بازیگرانی مثل هادی اسلامی، فریماه فرجامی، امین تارخ و جمشيد مشایخی و به خصوص بازیهای چشمی آنها را به زیبایی ارائه میدهد.
این نسخه پالایش شده محصول دست واحد آرشیو صداوسیماست که انگار توصیه پارسال را شنیده و برای ارائه نسخه ای پالایش شده از “سرب” همه تلاش خود را کرده و در انتهای فیلم و قبل از تیتراژ پایانی، نام گروه ارتقای تصویر را هم آورده است.
خوشحالیم که بالاخره تلویزیون دریافته یک راه مهم در افزایش مخاطب همین رجوع به آرشیو و پالایش کیفیت تصویری فیلمهای کالت سینمای ایران است؛ فیلمهایی که اتفاقا در دهه های شصت و هفتاد فراوان رایت شان توسط تلویزیون دریافت میشد و پس حالا دیگر برای پالایش نیاز به دریافت رایت هم نیست.
امیدواریم که پالایش “سرب” رویه ای ادامه دار باشد و لااقل در هر ماه، یکی دو فیلم ماندگار سینمای ایران پالایش تصویری شده و پخش گردد.
ذهنخوانی به زبان ساده در فیلم سینمایی “سرآغاز”+تیزر تازه
|
سینماروزان/مهدی فلاح: تازه ترین تیزر فیلم سینمایی “سرآغاز” رونمایی شد.
فیلم سینمایی «سرآغاز» به کارگردانی سعید حسینی و تهیهکنندگی شهاب کاظمی که داستانی با موضوع تناسخ و جهانهای موازی دارد از معدود آثار هنروتجربه است که با اقبال مخاطبان سختپسند سینماها مواجه شده.
بخشی از مخاطبان تحت تاثیر ساختار تودرتو و روایت داستانی متقاطع فیلم قرار گرفته اند و برخی نیز آرای علمی فیلم و به خصوص تمرکز بر ارائه نمود عینی از تئوری های مختلف از نگره های افلاطونی تا فرضیات استیون هاوکینگ را ستودهاند.
در کنار مخاطبان خاص، سینماگرانی همچون بهرام کاظمی، ابوالفضل جلیلی، رضا سبحانی، خسرو معصومی، اصغر هاشمی و…، ویژگی های فرمی “سرآغاز” را در امتزاج با محتوای فانتزی آن مورد تحلیل قرار داده اند.
در فیلم “سرآغاز” که نقطه شروع و پایان هستی را به کمک جهان های موازی به طور همزمان نشان میدهد، حامد مظفری -منتقد و روزنامهنگار باسابقه و مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان-به عنوان جانشین تهیهکننده و مهرداد سلیمانی از فعالان پشت صحنه سینمای ایران و میلاد معتمدی مجری و روزنامهنگار به عنوان مجریان طرح حاضر بوده اند. بازیگرانی همچون سجاد محبی، سمانه پرتویی، مهشید شریفی، مریم کیانی زاده و… در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
“سرآغاز” که تاکنون در چندین جشنواره بین المللی از جمله «روتردام» هلند ، «بوسان» کره جنوبی ، «گوایاناسیوداد» ونزوئلا ، «سانتادومینگو» و «آن آربور» امریکا ، «مورلیا» و «اواخاکا» مکزیک و «افقهای تازه» لهستان حضور داشته، بعد از اکران سینما راهی شبکه خانگی میشود.
برای تماشای تیزر تازه فیلم سرآغاز اینجا را ببینید.
فیلم تازهی فرزان دلجو در جشنواره فیلم فجر۴۳؟/خودش پاسخ داد
|
سینماروزان/حامد مظفری: محمد(فرزان) دلجو از بازیگران-کارگردانان شناخته شده سینمای قبل از انفلاب که سالهاست در آمریکا اقامت دارد، اخیرا به تهیهکنندگی علی عطشانی فیلمی با عنوان “چارلی باستر” را در آمریکا ساخته.
بسیاری منتظر اکران “چارلی باستر” هستند تا ببینند بازیگر “شام غریبان”، “بوی گندم” و “علفهای هرز” حالا و در فیلمی که در ۷۰سالگی ساخته چه کرده؟ فرزان دلجو در پاسخ به سینماروزان درباره فیلم تازه اش میگوید: “چارلی باستر” یک درام است البته با چاشنی اشک و لبخند! قصه فیلم فرامکانی ست و در همه جهان قابل نمایش است و از جمله ایران خودمان.
وی ادامه میدهد: شاید بتوان گفت “چارلی باستر” ژانری متفاوت با عمر ۱۲۰ ساله هنر -صنعت سینما و ژانرهای متداول دارد. هر چند که بهگفته یکی از بزرگان، در هنر هیچ چیز بهترین نیست و فقط تفاوت ژانری وجود دارد. در مجموع فیلم “چارلی باستر” آوردگاه انسان معصوم در جهان و دنیای سراسر هیاهوی پیش رویش است.
فرزان دلجو درجه بندی سنی فیلمش را جنرال(عمومی) خوانده و بیان میدارد: تماشای این فیلم هیچ محدودیت سنی ندارد و از کودک ۶ ساله تا جوان ۹۹ ساله(!) میتواند آن را ببیند! سعی بر این امر سخت مشکل بوده که “چارلی باستر” هم مورد توجه مخاطب به اصطلاح روشنفکر و منتقد تیزبین قرار بگیرد و هم مخاطب عام مثل خودم!
دلجو که در سالهای قبل از انقلاب با تهیهکنندگی آرمان، علی عباسی و مهدی میثاقیه و همچنین برادرش امیر مجاهد(دلجو) فیلم ساخته بود پیرامون همکاری با علی عطشانی بعنوان تهیه کننده “چارلی باستر” به سینماروزان میگوید: راستش را بخواهید علی عطشانی برای تولید این فیلم از جان مایه گذاشته است. علی عطشانی علاوه بر رفاقت طولانی مانند یک برادر کنارم بود چون با توجه به نوع فیلمنامه و بهطور کلی نوع ساخت غیر متداولی که از آغاز و هنگام نوشتن سناریو در ذهن داشتم نیاز به تهیهکننده ای منعطف بود و ممنون از همکاری با این رفیق شفیق.
این سینماگر میافزاید: بازیگران فیلم، آمریکائی استرالیائی و تعدادی هم ایرانی هستند. عوامل پشت دوربین معجونی است از رفقای نام آشنا و کار بلد سینما. از بازیگران فیلم میتوان به سیمون مارتین ، سوفیا پاپا شوویلی ، مایکل سولیوان ، روبرو براسکی ، جان هریس ،داریا الاسکار، افشین کتانچی و مایکل مدسون و دهها بازیگر دیگر نام برد. البته خودم هم ۱۵ ثانیه در فیلم نقش دارم!!
فرزان دلجو در پاسخ به این پرسش سینماروزان که آیا برنامه ای برای اکران ایران این فیلم هم دارد، اظهار میدارد: “چارلی باستر” با توجه به نوع ساخت فیلم ظاهرا هیچ مشکلی برای شرکت در جشنواره های داخلی ایران مثل جشنواره فجر ندارد ضمن اینکه میتواند در ایران اکران عمومی شود به خصوص که یکی از آرزوهای شخصی من نمایش این فیلم بر پرده سینماهای کشورمان است؛ آن هم بعد از چهار دهه غیبت خودم در ایران.
رونمایی از تیزر فیلم سینمایی “سرآغاز”+ویدیو
|
سینماروزان/مهدی فلاح: همزمان با اکران فیلم سینمایی “سرآغاز ” در سینماها، از تیزر فیلم رونمایی شد.
فیلم سینمایی “سرآغاز” به تهیهکنندگی شهاب کاظمی و کارگردانی سعید حسینی از جمله آثار آوانگارد سینمای ایران است که تجربه ای تازه در مطالعات مرتبط با جهانهای موازی را به نمایش میگذارد.
این فیلم پیش از این در جشنواره هایی مثل روتردام هلند ، بوسان کره جنوبی ، گوایاناسیوداد ونزوئلا ، سانتادومینگو و آن آربور امریکا ، مورلیا و اواخاکا مکزیک و افقهای تازه لهستان مورد توجه قرار گرفته.
رونمایی “سرآغاز” در پردیس چارسو با واکنش های مختلف اهالی سینما و منتقدان و تحسین فیلم توسط سینماگرانی همچون خسرو معصومی، رضا رخشان، اصغر هاشمی، ابوالفضل جلیلی، رضا سبحانی و… مواجه گردید.
به غیر از شهاب کاظمی مدیرعامل گلرنگرسانه که تهیهکنندگی “سرآغاز” را برعهده داشته، حامد مظفری منتقد و روزنامهنگار باسابقه و مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان که فارغالتحصیل مهندسی مکانیک سیالات است و اغلب سینما را از دریچه فیزیکِ مکانیک و قوانین استاتیک و دینامیک دیده به عنوان جانشین تهیهکننده در “سرآغاز” حضور داشته و مهرداد سلیمانی از فعالان پشت صحنه سینمای ایران و دبیر جشنواره پرواز با همراهی میلاد معتمدی مجری و فعال رسانه ای، به عنوان مجری طرح در کار حاضر بوده است.
سجاد محبی ، سمانه پرتوی ، مهشید شریفی ، مریم کیانی زاده و… از بازیگران فیلم هستند.
در خلاصه داستان فیلم “سرآغاز” چنین آمده: در بحبوحه لحظاتی که همه چیز را آرمانی و رویایی میبینیم به ناگاه اتفاقاتی میافتد که انگار ما را به گذشته یا آینده یا شاید هم دنیایی موازی پرت میکند که باز باید از نو آغاز کنیم…
عوامل این فیلم عبارتند از : تهیهکننده: شهاب کاظمی/کارگردان: سعید حسینی/جانشین تهیهکننده: حامد مظفری/مجریان طرح : مهرداد سلیمانی و میلاد معتمدی /مدیرتصویربرداری: محمد ثریا /مدیر برنامه ریزی : مرتضی کوه مسکن /مدیر صدابرداری : حسن بلالی / موسیقی: رستار اوجی / مدیر تولید : رضا خوشنود / جلوه های ویژه و کامپوزیت : استودیو جلوه / طراح صحنه و لباس : محبوبه سلطانی / طراح چهره پردازی : امیرحسین غفاری / بازیگردان : سعید ولی زاده/منشی صحنه: ملیحه کوروش زاده /مدیر روابط عمومی : اسما حسنی / دستیار یک و برنامه ریز : علیرضا سنایی / تدوین : حمید ملیحی / بازیگران : سجاد محبی ، سمانه پرتوی ، مهشید شریفی ، مریم کیانی زاده و…
فیلم سینمایی “سرآغاز” به زودی روی پرده سینماهای ایران+پوستر و آلبوم عکس
|
سینماروزان/روح الله کوه مسکن: فیلم سینمایی “سرآغاز” به کارگردانی سعید حسینی و تهیهکنندگی شهاب کاظمی به زودی در سینماهای ایران اکران میشود.
“سرآغاز” از جمله آثار آوانگارد سینمای ایران است که بناست در گروه هنروتجربه اکران شود.
این فیلم پیش از این در برخی از جشنواره های سینمایی از اروپا تا آمریکا به خصوص جشنواره هایی که به آثار دگراندیشانه توجه میکنند، حضور داشته است.
به غیر از شهاب کاظمی مدیرعامل گلرنگرسانه که تهیهکنندگی “سرآغاز” را برعهده داشته، حامد مظفری منتقد و روزنامهنگار باسابقه و مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان به عنوان جانشین تهیهکننده و مهرداد سلیمانی از فعالان پشت صحنه سینمای ایران به عنوان مجری طرح در کار حاضر بوده است.
فیلم “سرآغاز” به زودی در گروه هنروتجربه اکران میشود و پس از آن حتما اکران آنلاین در دستور کار قرار خواهد گرفت. به گفته شهاب کاظمی تهیهکننده، جنس فیلم “سرآغاز” جنس کارهای ماندگاری مثل “غریبه و مه”، “گزارش”، “شطرنج باد” و “ساکن طبقه وسط” است؛ جنسی دیریاب که فرصتی برای کشف و شهود در هر بار تماشا برای مخاطب فراهم میکند.
در خلاصه داستان فیلم “سرآغاز” چنین آمده: در بحبوحه لحظاتی که همه چیز را آرمانی و رویایی میبینیم به ناگاه اتفاقاتی میافتد که انگار ما را به گذشته یا آینده یا شاید هم دنیایی موازی پرت میکند که باز باید از نو آغاز کنیم…
فهرست عوامل فیلم سینمایی “سرآغاز” به قرار زیر است: کارگردان: سعید حسینی/تهیهکننده: شهاب کاظمی/جانشین تهیهکننده: حامد مظفری/مدیر فیلمبرداری: محمد ثریا/صدابردار: حسن بلالی /آهنگساز: رستار اوجی/تدوین: حمید ملیحی/چهرهپرداز: امیرحسین غفاری/طراح صحنه و لباس: محبوبه سلطانی /تهیهکننده اجرایی: میلاد معتمدی فر/مجری طرح: مهرداد سلیمانی/مدیر روابط عمومی: اسما حسنی/بازیگران: سجاد محبی، سمانه پرتوی،مهشید شریفی، علی ضمیری، مریم کیانی زاده، علی فراستی و…
بیتا فرهی باپرنسیب یا بیتا فرهی تندیسشده در موزه سینما؟!
|
سینماروزان/حامد مظفری: رونمایی از تندیس بیتا فرهی -چرا تندیس و نه سردیس؟-در موزه سینما آن قدر واکنش های مختلف در فضای بی سانسور اجتماعی رقم زده که خود گواه است بر کیفیت عملکرد اما…
همه جای دنیا وقتی میخواهند سردیس از مشاهیر بسازند تکیه میکنند بر شمایل مهمترین محصول آن چهره ماندگار. برای بازیگران سینما نیز بیشتر سردیسها را با گریم فیلم کالتشان میسازند.
بیتا فرهی به عنوان یک بازیگر باپرنسیب مورد خوبی بوده برای تجلیل توسط موزه سینما ولی یک بیتا فرهی بود و یک کاراکتر مهشید در فیلم “هامون” داریوش مهرجویی.
بیتا فرهی بارها در محافل بیرونی با گریم های مختلف و با مدل موهای مختلف عمدتا اکستنشن ظاهر شد ولی اولویت باید با مهشید باشد. باید مهشیدِ هامون را سردیس میکردید نه فقط تلاش عجولانه برای ساخت تندیسی که نه یادآور مهشید است و نه یادآور پرنسیب بیتا فرهی.
دوستان چرا سراغ شمایل میانسال بیتا فرهی رفتند و آن هم با فیزیکی فیتنسطور و با پوششی که کمتر سنخیتی با آن شمایل شیک و وزین و باوقار بیتا فرهی دارد؛ چرا بیتا فرهی با این پوشش و با این انگشتر و آن کفش!؟ اگر میخواهید سردیس پروانه معصومی را بسازید حتما باید عاطی(آتی)رگبار باشد یا سردیس مژده شمسایی باید گلرخسگکشی باشد یا سعید راد باید علیخوشدستتنگنا باشد و هادی اسلامی باید نوریِ سرب باشد، فرامرز صدیقی باید بازپرس تیغ و ابریشم باشد یا حاجآقای مارال، پرویز پرستویی یا رضا مارمولک یا کاظمِ آژانس شیشهای یا فرهاد اصلانی باید ابنزیاد مختارنامه باشد یا کیانیِ زندگی خصوصی یا فریبرز عربنیا باید سلطان باشد یا مختار، نوید محمدزاده باید شاهینِ مغزهای کوچک زنگزده باشد و…
شخصا خرسندیم که موزه سینما با مدیریت مجید اسماعیلی -برخاسته از عصرجدید و متکی بر کلیدواژه سواد رسانه ای و مطلوب طیفی ارزشی که میخواهند تر و تمیز و پالوده باشند- توانست موزه سینما را از محفلی که اقدام به حذف آثار مخاطبپسند از اکران در سینماهای مستعمل خود میکرد و نسخه کوچکشده پسا۸۸ حوزه هنری شده بود به جایی برساند که تندتند برای چهره ها بزرگداشت میگیرد و سعی دارد آن تصویر پایداران بر هنرِ ارگانی را از خود دور کند و خوششانس بود که در این تلاش سپیده حیدرآبادی را به عنوان مدیر روابط عمومی دارد که دغدغههای خبرنگاریش، او را سوق میدهد به رهایی از تکرار و گریز از کار کارمندی و اقداماتی که هرچه باشد بهتر از پشتمیزنشینی و بطالت است اما ای کاش همین ساخت و ساز تندیس هم پالایش شده و به سمت بهبود رفته و طبق یک برنامه جامع و البته با لحاظ نظرات فهمیدگان سینما باشد و نه صرفا توجه به نظرات جماعتی که قبل از اسماعیلی هم دور مدیران موزه میپلکیدند بلکه اجرای نشستی یا ضبط ناشیانه یک گپ بیخطر سهمشان شود. مصداق؟ دقت کنید بر گفتگوهایی پرنکته و پرتیتر که توسط مسعود نجفی بهعنوان یک روزنامهنگار باسابقه انجام شده با جماعتی که در کل عمرشان گفتگو نگرفتهاند و حالا میخواهند با برند موزه، دیده شوند. اگر همان تاریخ شفاهی مسعود نجفی امتداد مییافت و لااقل خودش مدیر این گفتگوها میشد و یک مجری با اعتماد به نفس دربرابر مهمان قرار میگرفت بازخورد رسانهای همین تاریخ شفاهی به مراتب بیشتر نمیشد؟
راه فعلی موزه، درست است ولی موزه اولا در همه برنامهها از یادبود تا تقدیر و تاریخ شفاهی باید به دنبال کسب نظرات و همکاریِ افراد دغدغهمند سینما برود و ثانیا تا میتواند برای زندگان بدردبخور و صاحب حرف سینما برنامه های انتقال تجربه شکل دهد. مجیزگویان اگر کارکرد داشتند آنتن های رادیو و تلویزیون را از کف نمیدادند و آویزان موزه و اصطکاکی دربرابر برنامههای ظاهرا اصلاحی موزه نبودند.
انتصاب عباس صالحی به وزارت ارشاد پس از انصراف اولیه!
|
سینماروزان/حامد مظفری: کمتر کسی گمان میکرد بعد از اعلام انصراف رسمی عباس صالحی از حضور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، باز نام ایشان برای وزارت ارشاد به مجلس اعلام گردد.
عباس صالحی(عباس صالح شریعتی) ابتدای مردادماه و بعد از اعلام نامش به عنوان گزینه تصدی گری وزارت ارشاد در نامه ای رسمی اعلام کرد که ترجیح میدهد مدیریت موسسه اطلاعات را پی گیرد و احتمالا برنامه هایی که برای نوزایی موسسه به ویژه در حیطه فضای مجازی دارد را پی گیرد.
قبل و بعد از انصراف صالحی بخشهایی از اهالی فرهنگ و هنر حمایت خود را از حسین انتظامی برای وزارت ارشاد اعلام کرده بودند ولی انتظامی ساعاتی قبل از اعلام نام عباس صالحی به مجلس، در پیامی کوتاه، حضور او را تبریک گفت تا حالا شائبه حضورش به عنوان قائم مقام وزیر یا رئیس سازمان سینمایی در وزارتخانه صالحی طرح گردد.
اینکه چرا عباس صالحی علیرغم انصراف قبلی مجددا تن داده به وزارت ارشاد میتواند بیش از هر چیز ناشی از خالی بودن دست پزشکیان برای انتخاب گزینه های دیگر باشد. احمد مسجدجامعی بیش از حد از مدیریت فرهنگی دور و پا به سن گذاشته بود و مجتبی حسینی نیز با وجود جوانی، تجربه لازم برای وزارت حساس ارشاد را نداشته و این شده که عباس صالحی برای وزارت ارشاد دولت چهاردهم به مجلس معرفی گردد.
عباس صالحی آدم تندرو و افراطی نیست و فردی است که میتواند متبوع امثال مسیح مهاجری باشد که میگفتند وزیر ارشادی میخواهیم که بتواند قرآن را درست بخواند. عباس صالحی روحانی بوده، در حوزه علمیه درس خوانده، در دولت دوم اعتدال وزیر ارشاد روحانی بوده و برخلاف علی جنتی وزیر ارشاد دولت اول اعتدال، توانست تا پایان دولت در وزارتخانه باشد و با تکیه بر سیاست پرهیز از هیاهو و گفتگو با مخالفان بهجای فاز تهاجمی، وزارت ارشاد را با نوعی محافظهکاری عاقبتاندیشانه اداره کند. گرفتاری در کرونا، انحلال موسسه رسانه های تصویری و در عین حال واگذاری زعامت شبکه خانگی به ساترا در دوران وزارت ارشاد صالحی رخ داد.
ارتباطات با محافل دینی و بیوت علما ازجمله نقاط بارز عباس صالحی بوده و این چهره- که بعد از فوت حجتالاسلام دعایی، جانشین او در موسسه اطلاعات شد و همان مشی میانه بی سروصدا را پی گرفت- حالا در وزارت ارشاد هم همان مشی را دنبال خواهد کرد.
درباره سینما؟ بعید است اتفاق تازه ای بیفتد و دوقطبی تجاری سازی-ارگانی سازی به حیات خود ادامه خواهد داد که از پخش کننده تا سینمادار و مخاطب و رسانه های اين طرف و آن طرف را راضی نگه میدارد.
پس انتظار شقالقمر از وزیر ارشاد جدید نداریم. فقط یک انتظار از عباس صالحی داریم؛ تعامل جدی با وزیر کار و رفاه را پی گرفته و کاری کند برای حل مسائل مبتلابه اهالی هنر و از همه مهمتر ایجاد کُد بیمه اختصاصی برای اهالی هنر در تامین اجتماعی، تعریف بیمه بیکاری، ارتقای بیمه بازنشستگی و توزیع تسهیلات معیشتی پایدار.
باید از عباس صالحی خواست نمایندگانی را در صندوق اعتباری هنر، خانه سینما، خانه موسیقی و خانه تئاتر و … بگذارد که که واقعا صنفی باشند نه سیاسی و واقعا حل امور مغفوله رفاهی-معیشتی را به سرلوحه کارها بدل کنند. در عین حال وزیر از این نمایندگان حمایت عملیاتی کند تا انشاءالله در پایان دولت مسعود پزشکیان دیگر اهالی هنر مجبور نباشند با کُد بیمه ای صیادان جنوب، به صورت خویش فرما بیمه شوند!
کدام کاندیدای ریاست جمهوری برای تقویت صندوق هنر برنامه اجرایی دارد؟/ کدام کاندیدا میتواند برای اهالی هنر در ساختار تامین اجتماعی، کُد بیمهای تعریف کند؟/کدام کاندیدا خبر دارد که شب عید امسال به اهالی هنر همان عیدی حداقلی کارگری هم تعلق نگرفت؟/برای ثبت عکس یادگاری، هنرمندان در ردهی اول هستند و برای توزیع تسهیلات معیشتی، در ردهی آخر!؟
|
سینماروزان: نه فقط در میان شش کاندیدای نهایی بلکه در میان همان حدود ۸۰ کاندیدای اولیه انتخابات ریاست دولت چهاردهم، هنوز با کاندیدایی مواجه نشدهایم که برنامه جامع برای ارتقای معیشت خانواده هنر داشته باشد.
حامد مظفری روزنامهنگار و منتقد سینما روی آنتن زنده برنامه “شهرآرا”ی رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: آن چیزی که اهالی هنر خیلی دوست داشتند بشنوند برنامه های هنری این کاندیداهاست ولی تا اینجا که ندیدیم هیچ کدام از این افراد که بعضا سابقه کار سیاسی کلان هم داشتهاند، برنامه ای اجرایی برای بهبود معیشت اهالی فرهنگ و هنر داشته باشد.
وی ادامه داد: اینکه چرا در کنار مشاور اقتصادی یا سیاسی و…، کاندیداها نمیروند دنبال اینکه یکی از هنرمندان سرشناس را که درد هنرمندان را کشیده باشد به عنوان مشاور هنری برگزینند محل پرسش است؟
حامد مظفری درباره درخواست هنرمندان از دولتمردان اظهار داشت: آرای هنرمندان را که مرور میکنیم چند دغدغه بزرگ دارند و اول از همه در بحث معیشت و امنیت اقتصادی است. کلا شغل هنری چون در ساختار تامین اجتماعی تعریف نشده متاسفانه اهالی هنر حتی کُد بیمه مخصوص خودشان را ندارند پس مجبورند به صورت خویش فرما از طریق صندوق هنر بیمه بشوند و این سبک بیمه هم باعث میشود بعد از سی سال پرداخت حق بیمه درنهایت با حداقل حقوق بازنشسته بشوند. باز به همین دلیل اهالی هنر بیمه بیکاری هم ندارند. حمایت های معیشتی کافی هم ندارند، عیدی و پاداش ندارند و…
مدیر رسانه تحلیلی سینماروزان تاکید کرد: امیدواریم در دولت چهاردهم اگر واقعا میخواهند کاری برای اهالی هنر کنند این مشکلات اولیه را برطرف کنند و کنارش صندوق هنر را تقویت کنند. الان حتی شب عید، همان عیدی حداقلی کارگری هم به اهالی هنر تعلق نمیگیرد و توجیه هم این است که بودجه نیست. واقعا جای سوال است چرا با وجود این همه ارگان و متولی هنر که هر وقت میخواهند مهمانی یا مراسم و افطاری بگیرن حتما هنرمندان را کنار خودشان می نشانند تا عکس یادگاری های بهتری بگیرند ولی امور اولیه معیشتی اهالی هنر را برطرف نمیکنند. امیدواریم در دولت آتی واقعا افرادی باشند که با اشراف به این مسائل به طور عملی برنامه داشته باشند برای حل مساله.
حامد مظفری افزود: البته اصناف هنری هم باید الان که دوره شعاردهی کاندیداهاست، به صورت مجتمع، مشکلات اولیه معیشتی هنرمندان را فهرست و منتشر کنند تا همه کاندیداها بدانند اوضاع از چه قرار است و اگه واقعا کاندیدایی هست که برنامه داشته باشد برای اهالی هنر، برنامه اش را اعلام کند.
برنامه شهرآرا به تهیهکنندگی مریم سادات آصفی، اجرای نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیوتهران روی آنتن میرود.
تراژدی سید ابراهیم رییسی که متکبر نبود
|
سینماروزان/حامد مظفری: از همان ارسال اولین پیامک مربوط به “فرود سخت” سیدابراهیم رئیسی و همراهان در آذربایجان میشد گمانه زد آنچه را در پیش است و مرور کرد بر احوال مردی که میخواست مردمی باشد.
چه بگوییم از تلویزیونی که به جای ارسال گزارش های زنده متعدد از پیگیری وضعیت این فرود، بسنده کرد به تصاویری اندک و اغلب هم از دوربین های ثابت یا موبایلی و در عوض انبوه حرفهای شفاهی و گفتگوهایی که جای شان رادیو بود و نه تلویزیون.
تلویزیون حداقلِ تصاویر را از پیگیری فرود سخت نشان داد و به جایش چندین و چند کارشناس رسانه(!!) را به استودیوها آورد تا در باب اهمیت انتشار اخبار درست به جای اخبار نادرست در چنین زمانی سخن گویند یا از حجم بالای بازتاب خبری این حادثه در رسانه های خارجی بگویند؛ انگاری که موفق به چه کشفی شده اند! معلوم است که خبر فقدان هلیکوپتر یک رئیس جمهور در هر جای دنیا یک تریلر عمیق است و مستعدّ انبوه بازتاب چه برسد به ایران با انواع و اقسام پیشامد و پسامد تاریخی مختلف.
یادمان نرفته که این تلویزیون همواره و در سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی از تلاشهای او و گروهش برای ثبت تصاویر در خط مقدم نبرد با دشمن و ارائه در “روایت فتح” میگفت! حالا هم انتظار این بود که لااقل گروهی پیدا شود و در یک سانحه مهم راه آوینی را ادامه داده، به دل خطر زده و گزارش زنده و لحظه به لحظه از تلاش ها برای کاوش هلیکوپتر را نشان مان دهد ولی…
در رثای تلویزیون گفتیم و یاد مردی را کنیم که سید بود و رئیس جمهور شد ولی متکبر نبود. اینکه چقدر توانست در پیاده کردن وعده هایش، موفق باشد، بماند، آنچه از او در یاد دارم فقدان تکبر و تفرعن بود و نه حالا بلکه زمانی که در قوه بود و اتفاقی برخوردهایی صورت گرفت، هرچه بود سادگی در پاسخگویی و صداقت در پرهیز از ریا بود. اینکه چند کلاس سواد داشت، بماند برای اهلش که معتقدند سواد آکادمیک از نوع دکتری در رشتههای مندرآوردی تکبرزا، به درد هر چه بخورد به درد سیاستمدار دردمند نمیخورد.
پدربزرگ سخی من اصلا سواد نداشت ولی به شدت صادق و یکرنگ بود و دستگیر همنوع. این سید مرحوم نیز تکبر نداشت و روزی روزگاری اگر یکی پیدا شود و بخواهد تراژدی این فرود سخت را سینمایی کند، چه پایانی خوشتر از سیمای صمیمی این سید با لبخندی بیریا.
“آسمان غرب”؛ فیلمی مناسب گیمرها!/حامد مظفری منتقد سینما روی آنتن زنده مطرح کرد
|
سینماروزان: دکوپاژ جنگهای هوایی و زمینی فیلم “آسمان غرب” بسیار استاندارد از کار درآمده که البته حاصل تلفیق بهروز نماهای رئال و سیجیآیهای حرفهای است! باعث خوشحالی است که سالها بعد از فوت رسول ملاقلی پور بالاخره محمد عسکری فهمید جنگ را نباید به مقیاس ۱.۱ و مستندطور نشان داد بلکه گاهی درشتنگاری هم لازم است و باید مقیاس را بالا برد تا مخاطب حظ کند از تماشای دلاوری های فرماندهان دفاع مقدس بر پرده عریض.
حامد مظفری منتقد سینما با بیان مطلب فوق در برنامه “سعادت آباد”رادیوتهران گفت: فیلم با حمایت فارابی و حوزه هنری و ارتش تولید شده و علیرغم اینکه در اکران، حمایت های لازم را نداشته و از تمام فیلمهای اکران نوروزی، دیرتر اکران شد ولی توانسته در هفته های اخیر جزو آثار غیرکمدی پرمخاطب سینماها باشد. باید آرزو کنیم ارگانهایی مثل فارابی کنار کیفیت تولید، برنامه ریزی عملیاتی برای اطلاع رسانی هوشمندانه و وسیع حول اکران فیلمهای شان را هم داشته باشند. درست است که برخی آثار ارگانی از ضعف کیفیت میرنجند و حتی با تبلیغات وسیع نمیفروشند ولی “آسمان غرب” چون اثری خوش ساخت در ژانر جنگ است قابلیت فروش به مراتب بالاتر در صورت طراحی تبلیغات هوشمندانه از سوی فارابی را داشت.
این منتقد سینما با اشاره به ویژگیهای بصری فیلم و قابهای چشمنواز از جنگ بیان داشت: “آسمان غرب” فیلمی است که به نظر میرسد نوجوانها و بخصوص بچه هایی که گیمباز هستن حتما از آن خوششان میآید و چه خوب میشد اگه برنامه ریزی میکردند برای استفاده مدارس و محصلان دبیرستانی از فیلم که هم نماهای جنگی غنی ببینند و هم با جنگندگی یک قهرمان، آشنا شوند.
حامد مظفری تاکید کرد: “آسمان غرب” از معدود آثار بدردبخور سینمای جنگ در روال روتین فیلمسازی ارگانی است. در این روال روتین هرازگاه فيلمسازان باقریحه ای مثل محمد عسکری کشف میشوند که نیازمند برنامه ریزی بلندمدت هستند تا هم تجربیات آنها تلف نشود هم کنار آنها چند جوانتر به عنوان دستیار قرار گرفته و کار در تولید جنگی را یاد بگیرند چون پروداکشن جنگ خیلی فرق دارد با دیگر ژانرها و حتما باید پله پله در این مسیر، کار یاد گرفت. باید کاری کرد که امثال عسکری هم مسیر ژانر جنگ را با غنای بیشتری ادامه دهند و هم نوعی تعاطی تجربه با جوانترهای علاقمند داشته باشند.
این منتقد سینما پیرامون کیفیت بازیهای فیلم گفت: اغلب بازیگران، بهاندازه و با پرهیز از اغراق و اوراکت بازی میکنند. میلاد کیمرام در نقش شهید شیرودی به خوبی جای گرفته، امیر حسین آرمان در نقش شهید ادیبان واقعا متفاوت کار کرده. کریم امینی کارگردان رکوردشکن در نقش یک خلبان، تجربه خاصی داشته، نادر فلاح و محمدرضا صولتی با اینکه نقشهایشان کوتاه است ولی دلنشین اجرا کرده اند.
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود
مخالفان بازگشت بیضایی و بهروز و معین، لو رفتند!
|
سینماروزان/حامد مظفری: گره زدن همه چیز و همه کس به سیاستبازی باعث میشود حتی اعلان دعوت رسمی از امثال بیضایی، بهروز وثوقی، معین و… برای بازگشت به وطن نیز اسیر دوقطبیسازی گردد.
این سیاستبازی و لجبازی کودکانه با هر آنچه رقیب بگوید-ولو آن که خواسته فعلی خود ما باشد- کار را به جایی میرساند حتی اگر روزی برسد که اجازه برگزاری کنسرت در مشهد و ورود کاملا آزادانه بانوان به استادیومها را بدهند باز این سیاستبازان، علم مخالفت بردارند و خیلی خوب خود را لو دهند که مسأله شان نه خواسته مخاطب که فقط منافع جناحی و محفلی است.
اینکه چرا چپهای امروز-که برخی از آنها همان پونز به دستان دیروز هستند-آن قدر از دعوت رسمی مدیران هنری دولت سیزدهم برای بازگشت بیضایی و بهروز و معین، برآشفته اند جز در همان خاستگاه ارتجاعی آنها که میرسد به انحصار دهه شصت و تنگ تر کردن ساعت به ساعت دایره خودی، ریشه ندارد وگرنه مگر همین ها تا دیروز مرتب عکس بهروز و بیضایی را استوری نمیکردند و حسرت بازگشت به وطن آنها را نمیخوردند؟
آن قدر هم آماتور و عجولند که به جای استناد به آخرین گفتگوی بهرام بیضایی-که عملا همین جماعت چپ را عامل توقیف غمنامه خود بر قتلهای زنجیرهای دانسته بود-به تکه پاره گفته های او علیه مدیران دهه شصت پناه میبرند؛ انگار که همه گوشدرازند.
آش آن قدر شور شده که حتی صدای مهدی خزعلی را درآورده که میگوید بس کنید این مخالفت ها با اتفاقات درست را و بگذارید امور دلخواهتان حتی در دولت مخالفتان به سرانجام برسد.
اینکه بهروز وثوقی و بهرام بیضایی و معین به ایران برگردند، فرض محال است چون نه رییسی، احمدی نژاد است و نه اینها، حبیب محبیان! آنچه مایه مسرت باید باشد همین دعوت رسمی از مظاهر فرهنگ و هنر ایران است که یکی از جنتلمنترین آنها که فرامرز اصلانی باشد به تازگی مرحوم شد و در این چهار دهه یکی نگفت او چرا نباید در وطن باشد؟
بله! بیضاییها و معینها و اصلانیها نباید در وطن باشند و شاگردان خلف آنها حتی در وطن در انزوا قرار گیرند تا تتوکاران بیسواد و بچه متصلهای گرفتار انواع و اقسام امراض- که البته زاییده همان انحصارگرایان دهه شصت هستند- همچنان ترکتازی کنند و نگذارند هنر ایرانی حتی در همین منطقه هم مشتری پیدا کند.
الزام به نیمبها بودن دو روز در هفته بلیت سینماها در تعطیلات نوروز/خرید بلیت فلهای برای شوآف فروش، ممنوع!
|
سینماروزان: امیدواریم در کنار امتداد اکران نوروزی فیلمهای پرفروش روی پرده، الزام به نیم بها بودن بلیت سینماها در روزهای دوشنبه و سه شنبه در دو هفته تعطیلات نوروز هم برقرار باشد تا مخاطبان کمبضاعتتر هم بتوانند به سینما بروند.
حامد مظفری منتقد و کارشناس سینما روی آنتن زنده برنامه جنت آباد رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: ترکیب اکران نوروزی ترکیب متنوعی است یعنی آنهایی که در تمام اين ماهها نقد داشتند بر غلبه کمدی بر اکران حالا دیگر باید از این چینش اکران راضی باشند ولی آیا این ترکیب متنوع میتواند رکوردشکنی های فسیل و هتل و… را ادامه دهد؟ این مسأله ای است قابل بحثهای مفصلتر.
این منتقد ادامه داد: کمدی «تمساح خونی»، ملودرام جنایی«بیبدن»، فیلم جنگی خوش ساخت «آسمان غرب»، فیلم زندگینامه ای «پرویزخان»، کمدی نوستالژی «آپاراتچی» ، فیلمهای کودک «نوروز» و «ایلیا در جستوجوی قهرمان» ترکیب اکران نوروزی را تشکیل میدهند. در این بین طبیعتا “تمساح خونی” که اکرانش زودتر استارت خورده امید اصلی گیشه است و بعدش “بی بدن” و “پرویزخان” فروشهای خوبی داشته اند. این وسط “آسمان غرب” هم میتواند آنهایی را راضی کند یک فیلم جنگی خوش ساخت و از نظر بصری استاندارد میخواهند. “نوروز” و “ایلیا…” هم دو فیلم کودک هستند تا خانواده هایی که کودک دارند بتونن در نوروز از سینماها استفاده بهینه کنند. “آپاراتچی یک کمدی نوستالژی است که علاوه بر مخاطب عام میتواند مورد توجه آذری زبان ها قرار بگیرد.
حامد مظفری تاکید کرد: آن چیزی که میتواند تنور گیشه ها را در نوروز گرم نگه دارد،ادامه اکران فیلمهای پرمخاطب امسال هست یعنی فیلمهای رکوردشکن مثل فسیل و هتل و هاوایی و… را باید با مدیریت روی پرده نگه داشت چون طبیعی است که بسیاری از مخاطبان وفتی برای تماشای یک کمدی به سینما میروند احتمالا علاقمند میشوند که فیلمهای دیگر را هم ببینند.
این منتقد سینما خاطرنشان ساخت: یک نکته خیلی مهم اینکه در دو هفته تعطیلات نوروز هم باید قاعده نیم بها بودن بلیت سینماها در دوشنبه و سهشنبه ادامه داشته باشد چون خیلی ها توان اقتصادی همین بلیت ۸۰ هزار تومانی را هم ندارند و این طوری میشود تمام طبقات جامعه را دعوت کرد به تماشای فیلمها. در عین حال امیدواریم برخی از صاحبان آثار که متصل به سرمایههای بادآورده هستند برای شوآف فروش، اقدام به خرید بلیتهای فلهای و مهندسی گیشه نکنند چون واقعا فیلمی که مخاطب ندارد را نمیشود تا ابد روی پرده نگه داشت و باید با فیلم بهتر، جایگزین کرد و برای جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی حتما باید نظارت ویژه بر اکران نوروز صورت گیرد.
برنامه “جنت آباد” به تهیه كنندگی مریم سادات آصفی، اجرای مهدی مجنونی، هماهنگی و دستیاری تهیه سپیده آقاجانی و كارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود.
حامد مظفری روزنامهنگار و منتقد سینما روی آنتن زنده مطرح کرد: کیفیت برخی اپیزودهای سریالهای “رحیل” و “گناه فرشته” به مراتب بهتر از نیمی از آثار فجر۴۲ بود!/برنده جشنواره فجر۴۲، هيات داوران آن بود!/غلبه سینماگران حرفهای بر هیات داوران، فجر۴۲ را از افتادن به چاه نجات داد!/ کار مهم هیات داوران فجر۴۲ آن بود که شماری از فیلمهای ضعیف ارگانی را در همان مرحله کاندیداتوری، حذف کرد!/اقدام انقلابی هیات داوران، حذف سیمرغ فیلمنامه بود/حالا دیگر وقتش است ارگانهای متمول، اتاق فکرهایی راه بندازند با حضور سناریستهای حرفهای!/هیات داوران سعی نمود در میان آثار متوسط و خوب بیشتر به فيلمهاي خوب توجه کند!/جای خرسندی است که فیلمهای خوب “آسمان غرب”، “تابستان همان سال” و “صبح اعدام” در اختتامیه مورد توجه قرار گرفتند/هیات داوران به درستی “بی بدن” را وارد لیست کاندیداها کرد ولی اینکه چرا جایزهای به آن نرسید، معلوم نیست!/ میشد که در داوری به فیلمهای کمدی مثل “صبحانه با زرافه ها” و “دو روز دیرتر” هم بیشتر توجه کرد که به دلایل مختلف، نشد!/در هر شکل از حالا میتوان گفت به غیر از چشمانداز مثبت این کمدیها در گیشه، “بی بدن” پرفروشترین فیلم غیرکمدی ۱۴۰۳ خواهد بود/”صبح اعدام” فیلمی ساده است ولی با نشانهای عمیق!/سادگی این فیلم، علاقمندان به ویکینگاری را به اشتباه انداخته!/سادگی “صبح اعدام” یادآور فیلم اخیر اسکورسیزی است ولی فیلم افخمی به مراتب ریتم بهتری دارد!/ مارال بنیآدم لایقترین بازیگر برای دریافت سیمرغ بود/برندگان جوایز بازیگری امسال، میتوانند پشتوانهای باشند برای محصولات آینده سینما!
|
سینماروزان: جشنواره فیلم فجر چهل و دوم به مانند اغلب جشنواره های این سالها تعدادی فیلم خوب، چند فیلم متوسط و کلی هم فیلم زیر حد متوسط داشت. جسنواره امسال چند فیلم با مخاطب بالا داشت و از جمله بی بدن، تمساح خونی، صبحانه با زرافه ها، دو روز دیرتر که در سینماهای مردمی به سانس فوق العاده رسیدند و به جرات میتوان گفت کیفیت برخی اپیزودهای سریالهای “رحیل” و “گناه فرشته” به مراتب بهتر از نیمی از آثار فجر۴۲ بود!
حامد مظفری منتقد و روزنامهنگار روی آنتن زنده برنامه سعادت آباد رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: کیفیت پایین آثاری که توسط هیات انتخاب، گزینش شده بودند جشنواره فجر۴۲ را به چاله ای انداخته بود که هیات داوران مشتمل بر تعدادی سینماگر حرفه ای، باعث شدند این دوره از چاله به چاه نیفتد. اقدام انقلابی هیات داوران فجر۴۲ حذف سیمرغ فیلمنامه و بسنده کردن به دیپلم افتخار بود تا معلوم گردد کیفیت فیلمنامه آثار سینمایی به زحمت به حد متوسط میرسد و این، خودش زنگ خطری است برای ارگانهای تولیدکننده و به خصوص فارابی که بیش از اینها اتاق فکرهای خود را با سناریست های باتجربه بچینند.
وی ادامه داد: درباره برنده های جشنواره امسال، کار مهم هیات داوران این بود که شماری از فیلمهای ضعیف را در همان مرحله کاندیداتوری، حذف کرد و سعی نمود در میان آثار متوسط و خوب هم بیشتر به فيلمهاي خوب توجه کند و فی المثل فیلمهای خوب آسمان غرب، تابستان همان سال و صبح اعدام در اختتامیه مورد توجه قرار گرفتند. ضمن اینکه با همه حواشی باز هم بی بدن وارد لیست کاندیداها شد ولی میتوانست برنده هم شود که نمیدانیم به چه دلیل نشد؟ در هر شکل از حالا میتوان گفت “بی بدن” پرفروشترین فیلم غیرکمدی ۱۴۰۳ خواهد بود.
حامد مظفری تاکید کرد: البته میشد که در داوری به فیلمهای کمدی مثل “صبحانه با زرافه ها” و “دو روز دیرتر” هم بیشتر توجه کرد که به دلایل مختلف، نشد ولی اینها هم بالاخره، امید گیشه هستند.
این روزنامهنگار تاکید کرد: امسال جشنواره کلی فیلم ارگانی هم داشت و خوشبختانه برخی آثار ارگانی، آثار قابل توجهی هستتد و در راس آنها فیلم آسمان غرب ساخته محمد عسکری که به یکی دو ماه زندگی شهید شیرودی پرداخته که از منظر بصری به شدت فیلم بهروزی هست و هم جنگ هوایی و هم جنگ زمینی رو با نماهای درجه یک نشان داده. #آسمان_غرب نه فقط بهترین فیلم فجر۴۲ بلکه بهترین فیلم جنگی یک دهه اخیر است و کاملا جا پای آثار ماندگار رسول ملاقلیپور گذاشته. بازی ها هم عالی و به اندازه؛ از میلاد کیمرام تا کریم امینی و محمدرضا صولتی. به جز میلاد کیمرام که میتوانست شایسته جایزه بازیگری اصلی باشد، کریم امینی بازیگر مکمل آسمان غرب نیز میتوانست شایسته سیمرغ مکمل باشد و در عین حال علیرضا جلالی تبار بازیگر مکمل “بهشت تبهکاران” هم شایسته سیمرغ مکمل بود.
حامد مظفری در پاسخ به این پرسش علی یگانه مجری برنامه درباره واکنشهای مختلف منعطف به سادگی بیش از حد فیلم “صبح اعدام” بیان کرد: مگر فیلم “قاتلان ماه کامل”اسکورسیزی، پیچیدگی دارد؟ هم صبح اعدام و هم قاتلان ماه کامل، فیلمهای ساده ای بودند و تازه ریتم “صبح اعدام” به مراتب محرک تر از فیلم اسکورسیزی است. اینکه برخی ساخت اثر زندگینامه ای را با ویکینگاری اشتباه گرفته اند و میخواهند از تولد تا مرگ را فیلم کنند منجر شده به آثاری خسته کننده ولی مزیت کار افخمی این بوده که بر دو ساعت از زندگی طیب و اسماعیل رضایی تاکید کرده و همان را به موجزترین شکل ممکن به فيلمي مهیج تبدیل کرده. “صبح اعدام” فیلمی ساده است ولی با نشانهای عمیق.
حامد مظفری درباره برندگان سیمرغ بازیگری بیان داشت: شایسته ترین بازیگر برای دریافت جایزه، مارال بنی آدم بود که بدون اغراق و با درک کامل کاراکتر، پروین اعتصامی را ایفا نمود. ضمن اینکه مهرو نونهالی نیز در فیلم “تابستان همان سال” بازیگر خوبی نشان داد و در مجموع ترکیب جوایز بازیگری طوری بود که انگار یک سری بازیگر تازه نفس و توانا برای یک سال آینده سینما معرفی شوند. ضمن اینکه پردیس احمدیه در “دو روز دیرتر” یا پژمان جمشیدی در “بی بدن” نیز واقعا بازی های خوبی ارائه دادند.
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود
#دو_روز_دیرتر(اصغر نعیمی)؛ کشف اول!
|
سینماروزان/حامد مظفری:
+شروع سریع و قرارگیری بموقع در موقعیت با پلان های پی در پی و تاکید بر اکت و پرهیز از حرف.
+استفاده از بازیگر حرفه ای طنز به جای نابازیگر! نگاه کنید که فرهاد آئیش با عقبه طنزآلود پوپک و شمس العماره چه خوب نشسته در نقش غلامحسین عطارباشی که میتواند کاندیدای سیمره هم باشد؛ ایضا محمدرضا داوودنژاد در نقش پرویز نزول خوار باآبرو!! یا محمد فیلی در نقش رمال!
به همین راحتی بازیگر حرفه ای بیاورید و کاراکتر بسازید و دست بردارید از ورود بی رویه جیاف و بیاف و پارتنر.
نقشهای مکمل را هم باید به بازیگر حرفه ای سپرد تا فیلم حرفه ای تولید شود و این کلاهبرداری های هنرینما که نابازیگر میگذارند نقش اصلی و بازیگر حرفه ای را گذری میکنند تا هم پول ندهند و هم پوستردار باشند را باید طلاق داد.
+تلاش در جهت خلق کمدی موقعیت بر پایه مواجهه بین نسلی که از ماجرای فرزندآوری-بی فرزندی را مشتمل میشود تا تقابل طب سنتی-طب مدرن و ادامه در وطن-امتداد در غربت و… با حداقل اشارات اروتیک. این ناشی از همان قدرت کشف ثانی سیگنال است که لابلای دیالوگها قرار داده شده و البته ناشی از یک کشف اول(؟) که علتالعلل تولید چنین فیلمی توسط نویسنده #زندگی_خصوصی است.
+پول به مثابه هرویین؟ هرویینسازان پولسازترند یا پولسازان، هرویینتن! پهلو به پهلوی ترادف تحتاللفظی واژه!؟
+پردیس احمدیه در موقعیت کمدی جواب داده و سینا مهراد روان تر از قبل و خیلی جلوتر از “شادروان”؛ کنترل درست اغلب به بازی منطقی منجر میشود.
+وصف حال؟ آن ماجرای پول نزولی و با بهره بالا که دم خروسی است دربرابر قسم حضرت عباس انواع و اقسام بانک ها و موسسات مالی که تیزرهایشان زندگی مان را آغشته کرده.
-حل مساله بغرنج با یک میراث ساده؟ مساله اقتصادی که ارجح است ولی آن پرهیز از زادوولد بابت گریز از مسئولیت چه؟
+تلاش برای قاب بندی تر و تمیز از تهران تا شمال و تعدد نما به جای محدود کردن اهل و عیال به آپارتمان و چار دیوار و وراجی های مبتلابه. اینها هم آپارتمان نشین هستند منتها همهی زندگی همان کپیدن های آپارتمانی و شعار پرهیز از قضاوت که نیست.
+بیشتر کمدی ماجراجویانه است تا کمدی صرف به سبک روال تولید کمدی و شاید تجربه گرایی کارگردان در ژانرهای مختلف موجبِ روایت معلق و پرماجرا شده که حالا اگر کمدیباز هم نباشید آن جنس پیگیری حادثه جدید متعاقب حادثه ماضی است که کشش ادامه را میسازد.
+موتیف های خرد و کوچولو و موچولوی خود را هم دارد و مثلا آن خرافه بازی و قفل کردن زایمان یا وکلای مهاجرتی کلاهبردار در رفت و آمد یا تبدیل عطاری به فروشگاه فروش مکمل بدنسازی بلافاصله بعد از مرگ عطار یا آن متلکها به اقتصاد لرزان اهل قلم یا پیدا کردن اسم آرشاویر اشکانی برای نوزاد در شکم که خودش میتواند سوژه یک سناریوی کمدی باشد.
-دیالوگ:
نویسندگی که کار نیست، تو عملا بیکاری!
نزول حرامه! من پول میدم برای مشارکت!
قاتل اونه که پولشو نداره، هی بچه پس میندازه!
حامد مظفری روی آنتن زنده مطرح کرد: حمید رخشانی چون جلوتر از زمانه بود از طرف مدیران وقت سینمایی، تحویل گرفته نشد!/رخشانی خیلی زودتر از “هامون”مهرجویی، زن کنشگر را با “راه دوم” وارد سینمای ایران کرد/رخشانی خیلی زودتر از “من ترانه پانزده سال دارم” و “دختری با کفشهای کتانی”، داستانی پیشرو درباره دختران نوجوان را دستمایه ای کرد برای تولید “پرواز را به خاطر بسپار”!/اگر میخواهیم پوشش درست مردم کوچه و خیابان در دهه سی را بدانیم حتما میشود به “اعاده امنیت” استناد کرد!/برخلاف آثاری مثل “سرب” که طراحی لباس را متاثر کردند از “روزی روزگاری آمریکا”، رخشانی عین پوشش مردم کوچه و بازار تهران قدیم را در “اعاده امنیت” نشان داد!/برخلاف کپیبرداران علی حاتمی که از تهران قدیم فقط لالهزار را میشناسند، حمید رخشانی نماهایی واقعی از کوچه پس کوچه های سیتیر و شاپور را زیربنای طراحی صحنه “اعاده امنیت” کرد!/ پرداخت رخشانی از ماجراهای مرتبط با ملی شدن صنعت نفت در “اعاده امنیت” آن قدر خوب بود که داریوش مهرجویی از همین راشها برای ابتدای فیلم “درخت گلابی” استفاده کرد!/اغلب فیلمهای رخشانی یا تکه پاره شد یا درجه جیم گرفت!/رخشانی آن قدر جسور بود که در واکنش به کمکاری پخشکنندگان، آگهی فروش گاو را منتشر کرد!/کارگردان فیلم کالت “شب بیست و نهم” آن قدر سرکوب شد که در پنجاه سالگی فوت کرد!
|
سینماروزان: حمید رخشانی بسیار آدم مستعد، خلاق و جلوتر از زمانه خود بود و برای همین هم بود که هیچوقت از طرف مدیران وقت سینمایی تحویل گرفته نشد و اغلب فیلمهایش یا تکه پاره شد یا درجه جیم گرفت و آن قدر سرکوب شد که منزوی شود و خیلی زود در پنجاه سالگی فوت بشود. رخشانی مرد جسوری بود و با جربزه و آن قدر متهور که در واکنش به کم کاری پخش کننده یکی از آثارش، آگهی داده بود “یک گاو به فروش میرسد” و ذیل ش هم شماره پخش کننده!! اتفاقی که باعث شد پخشکنندگان سینمایی قدری به خود تکانی دهند.
حامد مظفری کارشناس و منتقد سینما در برنامه رادیویی سعادتآباد با اجرای علی یگانه که به تحلیل فیلم “اعاده امنیت” ساخته حمید رخشانی اختصاص داشت، با بیان مطلب فوق گفت: حمید رخشانی سعی میکرد جلوتر را ببیند و برای همین وقتی بعد از سالها “اعاده امنیت” را می بینیم همچنان چه به لحاظ استخوان بندی داستانی، چه به لحاظ تکنیک های تاریخی سازی و از همه مهمتر طراحی صحنه و لباس، بسیار روزآمد است.
وی ادامه داد: یک ویژگی مهم فیلم اعاده امنیت در طراحی صحنه و لباس هست که رخشانی عین واقعیت را نشان میدهد یعنی ابدا سراغ شهرک غزالی نرفته و کل نماها را در خیابان هایی مثل سی تیر و شاپور و پاره ای نماها را در ساختمان وزارت ارشاد گرفته و از آن مهمتر طراحی لباس فیلم است که مردم در “اعاده امنیت” عین واقعیت دهه سی لباس می پوشند.
حامد مظفری افزود: برخلاف یک سری آثار تاریخی که به جای نشان دادن عین واقعیت دهه سی و چهل میروند و از مثلا روزی روزگاری آمریکا و پدرخوانده برای طراحی لباس کپی میکنند اینجا حمید رخشانی اصلا این کار را نمیکند و اگر میخواهیم پوشش درست مردم کوچه و خیابان در دهه سی را بدانیم حتما میشود به اعاده امنیت استناد کرد.
این منتقد تاکید کرد: برخلاف فیلم سرب کیمیایی-که فیلم خوبی هم هست ولی در طراحی لباس زیادی گرته بردار روزی روزگاری آمریکا است، رخشانی عین پوشش و زیست مردم واقعی را در “اعاده امنیت” نشان میدهد و چنین فیلمی است که باید در دانشکده های سینمایی تدریس گردد.
این روزنامهنگار تاکید کرد: بعد از علی حاتمی هر که میخواهد تهران قدیم را نشان دهد میرود سراغ شهرک سینمایی غزالی و لاله زار و تیپ های فکل کرواتی را جایجای فیلم قرار میدهد ولی حمید رخشانی شاید چون خودش آن دوره را درک کرده بود با اینکه فیلم تاریخی-جنایی “اعاده امنیت” را میسازد اما اصلا تاکید ندارد بر کلاه شاپو و استایل بارانی پوش روزی روزگاری آمریکا چون اصلا در آن دوره چنین تیپ هایی در بدنه اجتماع نبوده!
او تاکید کرد: یک ویژگی دیگر “اعاده امنیت” استفاده درست از اله مان های ماورایی است که به خصوص بعد از فراگیری فیلم “گوست/شبح”جری زوکر خیلی مورد توجه بود. رخشانی آمد و در اعاده امنیت مایه های ماورایی را وارد کرد و به ترکیب واقع و فراواقع در یک فیلم تاریخی جنایی کاملا ایرانی رسید.
حامد مظفری درباره گیشه “اعاده امنیت” گفت: در اکران، اعاده امنیت به دلیل مشکلات پخش چندان دیده نشد ولی بعدتر بارها در تلویزیون نشان داده شد و حتی پرداخت ماجراهای مرتبط با فیلم ملی شدن صنعت نفت این فیلم آن قدر خوب بود که داریوش مهرجویی از همین راش ها برای ابتدای فیلم “درخت گلابی” استفاده کرد. گویا محمدرضا شریفی نیا واسطه شده بود برای دریافت راش های اعاده امنیت و همین عاملی شد برای اینکه بعدتر رخشانی فیلم مونس را با همکاری شریفینیا بسازند.
حامد مظفری در پاسخ به این پرسش علی یگانه مجری برنامه که چرا هنرمندان خلاقی مثل حمید رخشانی در زمان حیات به بازی گرفته نمیشوند، اظهار داشت:
رخشانی بسیار آدم مستعد و جلوتر از زمانه خود بود و برای همین هم بود که هیچوقت از طرف مدیریت وقت فارابی تحویل گرفته نشد و اغلب فیلمهایش تکه پاره شد یا درجه جیم گرفت و آن قدر سرکوب شد که منزوی شود و خیلی زود در پنجاه سالگی فوت بشود در حالی که در همان فیلم “راه دوم” و با دست خالی برای اولین بار و خیلی زودتر از امثال “هامون” مهرجویی، زن کنشگر را با بازی پروانه معصومی وارد سینمای بعد از انقلاب کرد آن هم در فیلمی با سوژه ای درباره طلاق های عاطفی زوجین که در زمان خودش درک نشد و کلی جرح و تعدیل شد ولی در سالهای اخیر همان سوژه، شده موتیف ثابت بسیاری آثار سینمایی و سریالها.
وی ادامه داد: در زمان پخش اولیه “راه دوم” وقتی مرد داستان مرتب خطاب به زن داستان از اتمام رابطه میگفت، خیلی از همین جماعت بعدا فمینیست، معنا را درک نکردند در حالی که رخشانی زنی کنشگر و از طبقه متوسط را مرکز درام کرده بود که هر طور که هست میخواست زندگی را حفظ کند؛ کاملا منطبق با ریشه های شرقی زن ایرانی که حتی بعد از مدرنیته نیز باز حفظ زندگی را دوست دارند.
او بیان داشت: حمید رخشانی بعد از “راه دوم” هم فیلم “پرواز را به خاطر بسپار” ساخت با فیلمبرداری خیلی خوب رضا رضی. آن فیلم هم داستان پیشرو یی داشت راجع به دختر نوجوانی که گم میشود با پایان بندی کوبنده ای درباره تمام دختران گمشده! فیلمی که سالها قبل از آثاری نظیر دختری با کفشهای کتانی و من ترانه پانزده سال دارم تولید شد ولی باز در زمان خود درک نشد…
حامد مظفری گفت: تنها خوششانسی حمید رخشانی آن بود که فیلم “شب بیست و نهم” دیده شد و حسابی از تلویزیون پخش شد. “شب بیست و نهم” مهمترین فیلم هارور ایرانی است که بومی شده. یک فیلم کالت هارور با تمام الهمان های سنتی بومی دهه سی که خیلی دیده شد و بعد از آن فیلم ترسناک بومی نداشتیم جز معدود تجربیاتی مثل کلبه جواد افشار و آل بهرام بهرامیان یا سریال احضار رامین عباسیزاده که همچنان سازندگان آنها به نیکی از حمید رخشانی و تجربه “شب بیست و نهم” یاد کردهاند.
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود.
تکلیفروشن مثل #هاوایی/رقص در خدمت متن!
|
سینماروزان/حامد مظفری: فیلم تجاری ساختن فنّی است که تکنیسینهای خاص خود را میخواهد و مهمترین الهمان در موفقیت یک فیلم تجاری، نه کست و نه سوژه و نه حاشیهسازی که حفظ ریتم است و اگر تکنیسین تجاریسازی نباشید قبل از هر چیز ریتم را از کف میدهید و مجبور میشوید آویزان شکلکهای جواد و پژمان و رضا و… و تیزرهای شش و هشتی شوید تا با غش در معامله، آمار فروش را حفظ کنید.
فیلم #هاوایی یک فیلم تجاری بی ادعاست که چون میتواند ریتم سرخوشانه خود از ابتدا تا میانه و انتها را حفظ کند میتواند مخاطب را کنار خود نگه دارد؛ البته بدون جواد و رضا و پژمان! هاوایی مسلما امین حیایی-با همان استایل بیکی برآمده از کما- و کنارش امیر جعفری را هم دارد که نقش خود را در موفقیت تجاری اثر دارند ولی باز این، خود برآمده از حفظ ریتم است که باعث میشود گاهی حتی تکرار مکررات در بازی آنها اذیت نکند.
هاوایی سوژه پندآموز-به زعم مدیران- و در عین حال واقع گرا-به زعم بسیاری از مهاجران- را دارد ولی نه دنبال شعار است و نه زیادی شعورگرایی فیک پیشه کرده و تنها میخواهد بگوید وقتی بیهوا و بدون برنامه ریزی و صرفا برای فرار، ترک موطن میکنید- آن هم تازه با وعدههای یک فراری دیگر- باید در انتظار رقاصی با هر سازی باشید و چه نیک بود عنوان اصلی فیلم #رقصنده -که تناسب کامل داشت با سوژه که حالا بابت ممیزی یا چیز دیگر شده #هاوایی که این یکی هم میتواند تداعی همان رویای پوشالی ممل آمریکاییها باشد.
هاوایی کمدی تکلیف روشنی است و نه مثل آن فیلم استاد پیر و احترامواجب قصد دارد با تحقیر جماعت تنگدست و علافی مخاطب، مخاطب بگیرد و نه مثل خالهزاده فلان مقام، آویزان کلههایی است که هی باید وارد و خارج شوند و بداهه گویند تا فیلم تمام شود.
بهمن گودرزی به خاطر سالها سابقه فعالیت در سینمای تجاری خیلی بهتر از اساتید پیر و خالهزادههای کترهایبند، قصه ضدقهرمان فراری از وطن را در سه پرده، تمام میکند و هم نقد خود بر ساختار مدیریت ورزشی داخل را دارد که جز فوتبالیست ها را نمیبینند و هم چاه ویل آن طرف را نشان میدهد که برای دو روز اقامت، حتی از یک ورزشکار، کولبری سیاسی میخواهند.
بله، بله، الان است که دوستان آوانگارد در بیرون و فیلمفارسیباز در درون بگویند امان از تجاریسازهایی که میخواهند با رقص و رقاصی، دو ریال دشت کنند و متاسفانه یا خوشبختانه پاسخ حی و حاضر است که #هاوایی جزو معدود فیلمهایی است که رقص و رقاصیهایش بهاندازه و کاملا در خدمت متن است. هاوایی حضیض یک ورزشکار مهاجر را روایت میکند که به سودای زندگی بهتر، پناهنده شده ولی از بخت بد برای گذران زندگی چاره ای ندارد جز اینکه به هر سازی برقصد بلکه ویزای آمریکا بگیرد و چه رقصی اصیلتر از باباکرم؟
نمیتوان از موفقیت تجاری هاوایی در یکی از بدترین ادوار اکران-در آستانه جشنواره فجر- گفت و از نقش موسسه هدایتفیلم و تهیهکنندگی مرتضی شایسته نگفت. هدایت فیلم موسسه ای است که در ادوار مختلف کارگردانان و آثار قابل اعتنایی را عرضه کرده و هاوایی در گونه سینمای تجاری از بسیاری از آثار این سالها قابل تحملتر است چون کارگردانی دارد که نه یکشبه و با اتصال بلکه در ساختار هدایتفیلم، پله پله و با دستیاری امثال فخیمزاده و ایرج قادری و محمدهادی کریمی و سعید سهیلی و مجید جوانمرد و حسن هدایت و… کلی مشق کرد تا شد کارگردان شش و بش که جزو فیلمهای بفروش زمان خود بود و ادامه داد تا اینجا...
او تکلیفش با خود،روشن بود و از ابتدا میخواست تجاریساز شود و همین هدفگذاری بیادا و پرهیز از درغلتیدن به دام مینیمالهای فیک و اطوارهای جشنوارهای باعث شده، تجاریساز خوبی هم بشود؛ کارگردان #هاوایی اهمیت ریتم را درک کرده و وقت مخاطب را تلف نمیکند و این، بزرگترین لطف است در حق مخاطبان گریزان از مطولگویی خالهليلاهای کاسهتوالتی، لرزانندههای واندوست و خالهزادههای سریدوز!
چطور شد که ابوالفضل پورعرب پذیرفت نقش یک هواپیماربا را بازی کند؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: اینکه چطور شد ابوالفضل پورعرب که بازیگر توانایی است قبول کرد نقش هواپیماربایی به نام رضا جباری را در فیلم #زندانی۷۰۷ بازی کند به سالها قبلتر از تولید این فیلم برمیگشت.
#حبیب_بهمنی کارگردان #فیلم_زندانی۷۰۷ با بیان مطلب فوق روی آنتن زنده برنامه سعادتآباد رادیوتهران گفت: ابوالفضل پورعرب ترکیبی از چند عنصر توانایی بازیگری، توانایی در جلب مخاطب عام و همچنین نزدیکی به شمایل شخصیت اصلی را دارا بود یعنی هم آن زمان در بورس بازیگران استار بود و مخاطب را جذب میکرد و در عین حال توانایی های فردی و نزدیک بودن شخصیت پورعرب به شمایل و فیزیک و رفتارهای فردی کاراکتر اصلی باعث شد او را انتخاب کنم.
بهمنی ادامه داد: انتخاب اولم پورعرب بود؛ چون هفت سال زودتر از فیلم زندانی ۷۰۷ یعنی دورانی که مروارید سیاه را میساختم با پورعرب وعده گذاشتم که باید بیاید و نقش هواپیماربا را بازی کند. ایشان هم از فراز و فرود کاراکتر خوشش آمده بود و انصافا هم خیلی انرژی برای باورپذیر شدن نقش گذاشت.
حبیب بهمنی درباره اینکه چقدر تخیل را وارد پرداخت شخصیت هواپیماربا کرده، بیان داشت: موضوع اصلی همان هواپیماربایی بود و سرنوشتی که مسافران هواپیما داشتند؛ آنها واقعی بودند. هواپیماربا واقعی بود و کاراکترهای اصلی وجود داشتند حتی اغلب مسافرهایی که در فیلم میبینیم در اتفاق اصلی وجود داشتند که همه هم به ایران برمیگردند و حتی اقامه نماز جماعت در پایگاه اسرائیل عین واقعیت است. رویدادهای واقعی پایه نگارش فیلمنامه بود ولی نود درصد آنچه درباره مسائل شخصی کاراکترها می بینیم زاییده تخیل خودم به عنوان نویسنده. پورعرب خیلی خوب نقش را درک کرده بود و با انرژی بسیار جلوی دوربین میرفت و در پشت صحنه نیز تلاش میکرد کمک کند به همکاران.
این کارگردان ادامه داد: در مرحله نگارش با تعدادی از مسافران واقعی پرواز ۷۰۷ تهران-کیش گفتگو کردم و خاطرات آنها را گرفتم و دسته بندی کردم و سپس هر کدام را به فراخور داستان، وارد فیلمنامه کردم و حتی برخوردهایی که مامورین اسرائیلی با آنها داشتند و کارهای دسته جمعی مسافران در هواپیما و پایگاه اغلب واقعی بود.
حبیب بهمنی در پاسخ به این پرسش که هیچ گاه به دنبال آن نبود که ادامه داستان زندگی رضا جباری بعد از زندانی شدن در اسرائیل را بسازد، گفت: همیشه این وسوسه برایم بوده که ادامه زندگی رضا جباری و گرفتاری ها و بدبختی های بعدی اش در اسرائیل را روایت کنم ولی متاسفانه شرایط تولیدی و مسائل تامین اعتبار چنین پروژههایی همواره خارج از خواسته ما و معمولا مانع تولید بوده.
وی تاکید کرد: آنچه ورای هواپیماربایی نیاز روز است جنس کار در نقد نگاه صهیونیست ها ست که بایستی مدیران فرهنگی از طرح چنین مباحثی در روایات سینمایی حمایت کنند.
این کارگردان افزود: مخالف نگاه ژورنالیستی در کنار ارائه درام های سینمایی نیستم و هر کدام کارکرد خودش را دارد ولی داستان پردازی واقعی حول ریشههای شکل گیری صهیونیسم است که میتواند مخاطب پسند باشد. چاره ای نداریم جز اینکه از این دنیای گزارش دهی خبری که احاطه مان کرده پای مان را فراتر بگذاریم و در بستر زندگی شخصیت های واقعی بتوانیم حقایق ضدانسانی صهیونیسم را تصویر کنیم.
بهمنی گفت: مخاطب فقط خبر می بیند ولی متوجه پشتوانه این همه انسانکشی در غزه نیست! رسانههای آن طرفی گاه قتل عام انسانها و شهروندان در خانههای خود را توجیه میکنند ولی از تفکری نمیگویند که دیگر انسان ها را بسان حیوان می بیند و همین است که باعث میشود از مسلمان تا مسیحی و یهودی و... دربرابر تفرعن صهیونیسم بایستند.
حبیب بهمنی پیرامون تامین اعتبار تولید زندانی۷۰۷ بیان داشت: این فیلم یک کار مشترک بود که با سرمایه گذاری شخصی استارت خورد و در کنار آن شبکه سحر در تولید مشارکت داشت و جادارد از معاونت برون مرزی سیما برای حمایت از تولید پروژه ای که یک اتفاق واقعی را تصویر کرده بود، قدردانی کنیم و ای کاش باز این مشارکت ها باشد برای تولیدات استراتژیک.
بهمنی در پاسخ به اینکه اگر شرایط فراهم باشد ترجیح می دهد کدام اتفاق واقعی سالهای اخیر را به فیلم بدل کند، اظهار داشت: در این سالها در موضوع فلسطین رویدادهای بسیار زیادی اتفاق افتاده و میافتد ولی دوست دارم ذهن مخاطب را به دنبال واقعیات دنیای فلسطین و دلایل تجاوز صهیونیست ها ببرم و این مسأله را واکاوی کنم که چرا صهیونیست امنیت دنیا را به خطر انداخته! همین حالا شش ایده سینمایی در این زمینه دارم که خیلی دوست دارم لااقل یک فیلم در این باره بسازم ولی متاسفانه در تخصیص حمایت های تولید انگار اصلا به کارنامه افراد توجه نمیشود!
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود.
چرا اجازه اقتباس از #ناگفتهها ی مهدی عراقی را نمیدهند؟/عباس رافعی کارگردان سینما روی آنتن زنده مطرح کرد
|
سینماروزان/حامد مظفری: براساس کتاب #ناگفتههای مهدی عراقی-از مبارزان قبل از انقلاب-که در پاریس نوشته بود، طرحی نوشتم و خیلی دوست دارم براساس آن فیلمی بسازم ولی وقتی رجوع کردم به فارابی، گفتند باید در صف انتظار برای بررسی فیلمنامه بمانی! چرا چنین سوژههایی در الویت نیست و باید مدتها در انتظار بماند؟
عباس رافعی کارگردان سینما که به بهانه مرور فیلم #راز_مینا مهمان برنامه زنده #سعادتآباد رادیوتهران بود با بیان مطلب فوق بیان داشت: راستش وقتی کسی از دانشگاه بیرون می آید برای شروع به کار فیلمسازی باید فیلمی بسازد که هم فروش کند و هم حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد. من هم که پیشتر تحقیقات تاریخی زیادی کرده بودم درباره زندگی اپورتونیست ها و ماجراهای آنها تصمیم گرفتم درامی معمایی با صحنه های اکشن و جذاب با محوریت همینها بسازم که تبدیل شد به راز مینا.
وی ادامه داد: میخواستم فیلمی بسازم که هم تماشاچی داشته باشد و هم اینکه بتوانم یک مضمون بنیادی و آن هم انحراف در سازمان مجاهدین را واکاوی کنم. در اوایل دهه هفتاد بحث فعالیت های منافقین در پادگان اشرف خیلی باب بود و دوست داشتم برای عبرت تاریخی هم که شده به ریشهها بزنم و ببینم چطور میشود که مبارزان سابق گرفتار نگاه گروهکی میگردند؟
این کارگردان افزود: در فیلم راز مینا از سازمانی گفتم که به خودش هم رحم نمیکند. شروع فیلم با مرگ مجید شریف و آتش زنی جنازه است و بعدتر هم تعقیب و گریز برای جلوگیری از برملا شدن توطئههای منافقین. جزو اولین سینماگرانی بودم که به آتش کشیدن مجید شریف واقفی را در #راز_مینا نشان دادم!
عباس رافعی با اشاره به ایده اصلی فیلم راز مینا بیان داشت: ایده اصلی که برای خودم است ولی فیلم سازی یک کار گروهی است و با تهیهکنندگی حسین زندباف فیلم را تولید کردیم. راز مینا در بخش خصوصی ساخته شد و هیچ حمایت دولتی نداشت چون فیلمنامه آن پرکشش بود و نماهای اکشن استانداردی برایش طراحی شده بود.
این فیلمساز خاطرنشان ساخت: در دهه های شصت و هفتاد فیلمسازی شکلی داشت که حتی فیلمهای جنگی و دفاع مقدس مثل عقابها و پوتین و عبور از میدان مین و… را هم در بخش خصوصی و با بودجه های شخصی میساختند و چون شکل تولید استاندارد بود، مخاطب به سینما میرفت و فیلمها میفروخت و مخاطب داشت و سرمایه برمیگشت ولی هرچه جلوتر آمدیم ضعف مدیریت سینمایی و دخالتهای بیدلیل در بخش خصوصی و سوق دادن آنها به مسیرهای انحرافی، باعث شد تنوع ژانری کاسته شود.
عباس رافعی درباره اینکه آیا همچنان تولید فیلمهای جذاب درباره تاریخ انقلاب در گیشه جواب خواهد داد یا نه، بیان داشت: تولید آثار انقلابی در درجه اول اگر جذابیت داشته باشد باز هم مخاطب خواهد داشت ولی مشکل اینجاست که در گذر زمان، ذائقه مخاطب سینمارو عوض شده و صرفا یا کمدی های میفروشند یا گونه ای خاص از ملودرام در صورتی که اگر بر روی داستان های تاریخی جذاب و انسانی کار شود شاید مخاطب باز هم از آنها استقبال کند. سالها پیش مولانا از دباغی میگفت که گذرش به بازار عطارها می افتد و ناگاه بیهوش میشود و او که میشناختش میگوید فضولات بگیرید زیر بینی اش تا به هوش آید و این همان حکایت تغییر ذائقه است…
عباس رافعی تاکید کرد: در سالهای اخیر رویکردی داشتهایم در متولیان و سیاست گذاری ها و با آدم هایی به عنوان مدیر روبرو بوده ایم که حس میکنند سری که درد نمیکند را چرا دستمال ببندیم؟ پس میگویند اصلا سراغ سوژه های بحث برانگیز تاریخی نروید و فیلمهای کمدی و ملودرام بسازید در صورتی که هنرمند باید دنبال باز کردن بحث های ناگفته و گره های کور تاریخی باشد.
عباس رافعی درباره شباهت زوج چریک فیلم #کیمیا_و_خاک با زوج مبارز فیلم #راز_مینا اظهار داشت: داستان های این زوج ها و موضوعاتی که با آنها مرتبط بودهاند، واقعی بوده است یعنی با مطالعه اسناد و خاطرات بجامانده از آن دوران، از واقعیت برداشت کردم. در فیلم کیمیا و خاک اقشار مختلف مبارزان از چپ تا مسلمانان را میبینیم، در راز مینا هم همین طور است. آنچه برایم در ساخت آثار تاریخ انقلاب جای سوال دارد این است که هیچ وقت یا خیلی کم از گروههای مبارز مسلمان حرف زده اند. تصویرشان، هدفشان و آنچه میخواستند به آن برسند برایم مهم بوده. آدم های سال ۵۷ آدم هایی بودند که باید زیر ذره بین بروند تا درباره چرایی مبارزه های آنها بتوان فیلمهای قابل قبول ساخت.
رافعی با اشاره به اینکه همچنان علاقه دارد بر تاریخ انقلاب کار کند، اظهار داشت: براساس کتاب #ناگفتههای مهدی عراقی-از مبارزان قبل از انقلاب-که در پاریس نوشته بود، طرحی نوشتم و خیلی دوست دارم براساس آن فیلمی بسازم ولی وقتی رجوع کردم به فارابی، گفتند باید در صف انتظار برای بررسی فیلمنامه بمانی! چرا چنین سوژههایی در الویت نیست و باید مدتها در انتظار بماند ولی تولید فیلمهای بیبو و بیخاصیت، به راحتی حمایت مییابد؟؟ به جز این خیلی دوست دارم براساس حادثه غذاخوری همافران در سال ۵۷ و درگیری های همافران و گارد پهلوی هم فیلمی بسازم ولی متاسفانه هیچ برنامه ریزی برای حمایت از تولید چنین آثاری وجود ندارد و باید فکری اساسی کرد برای بهبود اوضاع…
برنامه سعادتآباد با تهیهکنندگی مریم آصفی، اجرای علی یگانه، بازیگری نیما اعتصام و کارشناسی حامد مظفری از رادیو تهران روی آنتن میرود.
چاره کار فارابی چیست؟ یک ساعت گفت و شنود روی آنتن زنده در باب خطاهای فارابی و ترمیمهای مورد نیاز…
|
روی آنتن زنده مطرح شد: چرا مدیران فارابی به افرادی بودجه دادند كه حتی جرأت اکران فیلمهایشان را ندارند؟!/چرا بر روی افرادی سرمایه گذاری كردند که هیچ خروجی نداشتند؟/باید تمام اعضای شوراهای فارابی تغییر كنند و لیست بودجههای پرداخت شده مشخص گردد!/در شوراهای فارابی باید آدمهایی باشند که قبل از هر چیز خودشان از شورا منتفع نشوند!/واقعا چه معنایی دارد که طرف هم در شوراست و هم برای خودش از شورا،پروژه میگیرد؟/فارابی چند روابط عمومی داشت ولی تا زمان جشنواره فهرست رسمی فیلمهایش منتشر نشد؟/ای کاش به جای تعدد روابط عمومی به سمت تعدد همکاری با سینماگران باتجربه میرفتند؟/اگر فارابی با همین دست فرمان و شوراها ادامه دهد اوضاع بدتر خواهد شد!/باید از افراد خبره كمك بگیرند و به جای فامیل بازی به فكر تصمیمات اساسی باشند!/چرا مدیران قبلی فارابی ترسیدند با افراد بزرگ و کاربلد كار كنند؟!/چرا چهل میلیارد بودجه را ده تا چهار میلیارد نکردند به ده نفر کارگردان مجرب ندادند که فیلم بسازند؟ /تعهد سینمایی رضا درمیشیان بیشتر از فارابی بود که فضای امن ایجاد کرد تا مهرجویی فیلم بسازد!/ای کاش مدیران معزول به جای تعدد روابط عمومی به سمت تعدد همکاری با سینماگران باتجربه میرفتند؟
سینماروزان: با ایجاد تعییر و تحول فارابی، حالا دیگر باید بساط موازیکاری از فارابی جمع شود و فارابی از افراد خبره كمك بگیرد و به جای فامیل بازی به فكر تصمیمات اساسی باشد.
سیدرضا اورنگ كارشناس و منتقد پیشكسوت با بیان مطلب فوق در برنامه سینمامعیار رادیوگفتگو با اجرای امیر صباغ، بیان داشت: طی یك سال و اندی اخیر تغییرات در فارابی مشكلاتی را به وجود آورد. جلسات با حضور كسانی تشكیل شد كه خودشان به این مجموعه آسیب زده بودند. ما فیلمسازان توانای زیادی داریم، اما به كسانی بودجه دادند كه حتی جرأت اکران فیلم های شان را ندارند! روی بعضی افراد سرمایه گذاری كردند و بودجهای در اختیار آنها قرار دادند، اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است. چرا بر روی افرادی سرمایه گذاری كردند که هیچ خروجی نداشتند؟
اورنگ با اشاره به اینكه در فارابی جلسات ارزیابی وجود ندارد، اگر بود شاهد چنین اتفاقاتی نبودیم گفت: خیلی ها به فارابی بدهكار هستند. این بیت المال است و باید برگردانده شود. فارابی به مدیری نیاز دارد كه با قدرت قدم بردارد. تمام اعضای شوراهای فارابی باید تغییر كنند و لیست بودجههای پرداخت شده مشخص شده و باید با بدهکارانی که تسویه حساب نکرده اند برخورد شود. به عنوان مسوول باید به بیت المال اهمیت داد،چون امانت مردم است.
اورنگ گفت: فارابی نمی تواند برای سینما تعیین تكلیف كند، اما می تواند تصمیم بگیرد كه روی چه فیلم هایی سرمایه گذاری كند. فارابی باید در عمل و با ساخت فیلم خوب نشان دهد كه روی سینما تاثیر گذار است. شک نکنید اگر فارابی با همین دست فرمان و شوراها ادامه دهد اوضاع بدتر خواهد شد. باید از افراد خبره كمك بگیرند و به جای فامیل بازی به فكر تصمیمات اساسی باشند.
اورنگ تاكید كرد: ناصر تقوایی بیست سال است كار نمی كند،چرا روی او سرمایه گذاری نکردند؟ حتی اگر میخواستند جوانگرایی کنند چرا از امثال تقوایی به عنوان تهیهکننده استفاده نکردند و از کارگردانی تا تولید را به افراد کمتجربه سپردند؟ اگر افراد مجربی وارد فارابی می شدند جوانان از آنان یاد میگرفتند. تا زمانی كه مدیران بخواهند با پایین تر از خود كار كنند همین مشكلات وجود دارد. چرا مدیران قبلی فارابی ترسیدند با افراد بزرگ و کاربلد كار كنند؟! در مثل مناقشه نیست و به نظرم اگر یك كودك را مدیر فارابی میکردند ولی دو مشاور خبره کنارش بود، بهتر كار میكرد! متاسفانه اغلب افرادی بر سر كار بودهاند كه طرز فكر پایینی داشتهاند و دیگران را نیز به پایین كشیدهاند. تا وقتی مدیریت ها در چارچوب بسته و بدون تفكر باشند به جایی نمیرسند.
حامد مظفری روزنامهنگار و منتقد سینما در برنامه سینمامعیار رادیوگفتگو بیان داشت: تا تکلیف شوراهای تصویب فارابی روشن نشود هیچ اتفاق مثبتی در فارابی نخواهد افتاد؟ در شوراهای فارابی باید آدمهایی باشند که قبل از هر چیز خودشان از شورا منتفع نشوند. واقعا چه معنایی دارد که طرف هم در شوراست و هم برای خودش از شورا،پروژه میگیرد؟
این منتقد ادامه داد: در دوره قبلی فارابی چرا تهیهکننده ها و کارگردانان باتجربه را نیاوردند؟ چرا منوچهر محمدی را نیاوردند؟ چرا هاشم سبوکی را نیاوردند؟ چرا هارون یشایایی را نیاوردند؟ چرا جمال ساداتیان را نیاوردند؟ چرا مرتضی شایسته را نیاوردند؟ چرا محمدرضا اصلانی را نیاوردند؟ چرا قاسم قلی پور را نیاورند؟ چرا داریوش مهرجویی را نیاوردند؟ چند سال خسرو سینایی را معطل قطار زمستانی کردند تا مرحوم شد؟ نمیشد مهرجویی را بیاورند و یک فیلم اولی کنارش بگذارند تا لااقل تبادل تجربیات صورت گیرد؟ تعهد سینمایی رضا درمیشیان بیشتر از فارابی بود که فضای امن ایجاد کرد تا مهرجویی فیلم بسازد ولی فارابی که متولی این کار است اهمیتی نداده که بزرگان سینما کار بکنند یا نه.
حامد مظفری افزود: چرا چهل میلیارد بودجه را ده تا چهار میلیارد نکردند به ده نفر کارگردان مجرب ندادند که فیلم بسازند؟ شفاف سازی فارابی کجاست و چرا با وجود تاکیدات ریاست سینما هنوز گزارش عملکرد ۱۴۰۱ فارابی منتشر نشده؟ فارابی چند روابط عمومی داشت ولی تا زمان جشنواره فهرست رسمی فیلمهایش منتشر نشد؟ الان حوزه هنری و اوج هم روابط عمومی دارند و اغلب همزمان با کلید خوردن، پروژه را معرفی میکنند نه اینکه شقالقمر (!)کنند و تازه بعد از لو رفتن خبر توسط رسانهها، اطلاعرسانی کنند.
این روزنامهنگار تاکید کرد: قطعا مدیر تازه فارابی به سمت حذف زوائدی خواهد رفت که در زیرمجموعه و به خصوص شوراها و روابط عمومی رخنه کردهاند. زینالعابدین به خاطر سوابق قبلی اش در تلویزیون، آشنایی بیشتری با فضای کار هنری دارد و یقینا تلاش خواهد کرد اوضاع را بهتر از قبل کند.
برنامه سینمامعیار از شبکه رادیویی گفتگو به تهیهکنندگی جواد طالبی و اجرای امیرعباس صباغ روی آنتن میرود.
لبخند بهجای قهقهه!/همراهی #نونخ۴ با حال و روز مردم؛ از متن تا موزیک!؟
|
سینماروزان/حامد مظفری: فصل چهارم سریال #نونخ ساخته سعید آقاخانی با همان حال و هوای روایی سابق روی آنتن رفته و در قیاس با محصولات همرده نوروزی سروشکل حرفهایتری دارد.
#نونخ را باید در شمار آخرین محصولاتی دانست که با حضور باتجربههای تولید برای تلویزیون ساخته شده و رنگ و روی آماتوریسم رخنه کرده بر محصولات متاخر تلویزیون، در آن به چشم نمیخورد.
#نونخ۴ از همان قسمت ابتدایی خود سعی کرد طنازیهای خود را داشته باشد و کاراکترهای مختلف کوشیده اند با قرارگیری در موقعیت های طنز اسباب لبخند مخاطب را موجب شوند ولی کاملا پیداست که فصل تازه نونخ فقط و فقط برای لبخندی مفرح ساخته شده و نه قهقهههای طولانی.
اگر بر کاستن از بار موزیکال سریال دقت شود بیش از پیش این ظن تقویت میشود؛
نه فقط آن قطعه پرشور از تیتراژ پایانی حذف شده و یک موسیقی پرسوز جایش را گرفته بلکه برخلاف فصول قبل -که حسابی از پتانسیل موسیقی کردستان استفاده میشد و در اپیزودهای مختلف، صدای خوانندگان مختلف کرد را میشنیدیم-در فصل چهارم نونخ حداقل استفاده از موسیقی صورت گرفته.
به نظر میرسد ورای همزمانی نوروز امسال با رمضان، سازندگان نونخ خواستهاند فرزند زمانه باشند و برای همین هم در خلق موقعیتهای طنز و هم در تعدیل وجهه موزیکال سریال، به دنبال درک شرایط شش ماه گذشته و همپوشانی با حال و روز اجتماع بودهاند.
این همراهی با مردم در عین سرگرمکنندگی میتواند راهی بهتر باشد برای تولید محصول بهجای آن که اصلا سراغ تولید نرویم یا محصولاتی تولید کنیم بی درنظر گرفتن ظرف زمانی…