1

سروش صحت: من طبقه متوسط را خوب می‌شناسم، مدیری طبقه مرفه را و عطاران طبقه محروم را!/امیر قادری گفت بیخیال کارگردانی نشو!

سینماژورنال: سروش صحت نویسنده و کارگردانی است که این شبها سریال “شمعدونی” را روی آنتن دارد.

به گزارش سینماژورنال صحت پیش از “شمعدونی” سریالهای دیگری مانند “پژمان” و “ساختمان پزشکان” و “چارخونه” را هم ساخته است اما هنوز که هنوز است خود را کارگردان نمی داند.

صحت در تازه ترین گفتگوی خود نیز با ذکر این مساله که کارگردان شدنش اتفاقی بوده از امیر قادری روزنامه نگار سینمایی به عنوان کسی نام برده که به توصیه وی اولین تجربه کارگردانیش را به انتها رسانیده است.

سروش صحت در این گفتگو که با “اعتماد” انجام شده درباره تفاوتهای خود با مهران مدیری و رضا عطاران در طبقه اجتماعی که بدان می پرازد نیز نکته جالبی را بیان کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی سروش صحت را ارائه می دهد.

  بر وزن علم بهتر است يا ثروت، هنر بهتر است يا ثروت؟
سوال خيلي سختي است چون تعريف هنر براي من گنگ است اما ثروت برايم مشخص. پاسخ به اين سوال كمي برايم دشوار است. شايد راحت‌ترين پاسخ براي اين سوال اين است كه هم هنر را دوست دارم هم ثروت را. به نظر من هر چيزي خوبش خوب است.
  پس ثروت خوب را دوست داريد اما ثروت بد چه جور ثروتي مي‌تواند باشد؟
ثروتي است كه شما از آن بد استفاده مي‌كنيد و باعث مي‌شود خودت يا زندگي‌ات خراب شود يا اينكه باعث شود كه زندگي بقيه لطمه ببيند.
  و ثروت خوب چه ثروتي است؟
ثروتي است كه شما خودتان از آن لذت ببريد باعث آسايش اطرافيان‌تان شود و شما را به خواسته‌هاي‌تان نزديك‌تر كند.
   هنر بد چه هنري است؟ اصلا تعريف شما از هنر چيست؟
پاسخ به اين سوال هم سخت است چون تعريف من از هنر خيلي شخصي است. به خصوص اينكه هنر يك تعريف عام دارد. هنر به حدي گسترده و انتزاعي است كه در هر ذهني به يك شكل است. يعني شما وقتي در مورد ادبيات صحبت مي‌كنيد يكي به داستايوفسكي هنرمند مي‌گويد و ديگري به ذبيح‌الله منصوري و شخص ديگري به دانيال استيل. هريك از آنها هم به نظر خودشان درست مي‌گويند و هريك با ديگري مخالف است. به همين دليل است كه تعريف شخصي مي‌شود و نمي‌توان گفت كدام يك درست مي‌گويند.
   درست مانند اينكه مي‌گوييم هنرخلاق است يا هنر سرگرمي است.
بله. مرز بين اين دو كاملا سليقه‌اي است اما در مورد ثروت راحت‌تر مي‌توان صحبت كرد.
   آيا شما معتقديد كه هنر خلاق خوب است و هنر سرگرمي بد يا برعكس؟
نه ابدا چون هنر خلاق و سرگرمي هركدام به همان اندازه تعريف‌شان گسترده است.
   آيا تا به حال شده كه به خاطر پول خوب، هنر را كنار بگذاريد؟
تعريفي كه از هنر در ذهن دارم، به حدي در حركت است كه هنوز به يك تعريف ثابت براي آن نرسيده‌ام و نمي‌توانم بگويم كه به چه چيزي بايد هنر بگويم اما اگر منظور شما اين است كه آيا شده به خاطر پول كار كنم، بله، شده.
   بعد از اينكه به خاطر پول كار كرديد چه حسي داشتيد؟
تمام سعي‌ام را كرده‌ام كه كار خوبي ارايه دهم و گاهي اوقات بعد از ارايه كار پشيمان نبوده‌ام و گاهي هم بعد از كار شرمسار و پشيمان بودم ولي خب چاره‌اي نبوده است.
   تعداد آن كارهايي كه از آنها شرمنده بوديد، زياد است يا كم؟
خيلي زياد نيست ولي هستند ديگر.
   البته صراحت شما قابل تحسين است! شما همواره در بخش سرگرمي فردي موفق بوده‌ايد. عده‌اي معتقدند يك كار اگر با استقبال فراوان مواجه شود، ممكن است از لحاظ هنري ارزش آن پايين بيايد ولي از سوي ديگر وقتي فيلم، سريال يا تئاتري شكست مي‌خورد باز ما آن كار را فاقد ارزش مي‌دانيم، شما استقبال مردم را نسبت به كارهاي‌تان چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
گفته شما كاملا درست است. سال‌ها پيش يك مطلبي را خواندم كه نقدي بود بر كتاب حاجي باباي اصفهاني كه تيتر آن نقد اين بود: «كتابي عامه‌فهم و خاص پسند». بنده از همان زماني كه اين مطلب را خوانده‌ام دوست داشته‌ام كارهايم به اين مرحله برسد. فكر مي‌كنم اگر در حال حاضر جايگاه آقاي اصغر فرهادي در عرصه هنر اينقدر بالاست، به اين دليل بوده كه توانسته هم با مخاطب خاص و جهاني ارتباط برقرار كند كما اينكه هنگامي كه فيلمش در سينماهاي ايران اكران مي‌شود مخاطب عام فيلم را مي‌بيند و مي‌پسندد.
   يا مثال غيرايراني‌اش مي‌شود مثلا امبرتو اكو، نويسنده و فيلسوفي كه…
دقيقا، امبرتو اكو يك عكس دارد كه من در آشپزخانه نصب كرده‌ام؛ در آن عكس دم در كافه‌اي ايستاده كه پاتوقش براي صرف چاي و قهوه بوده است و بقيه آدم‌ها هم بيرون كافه ايستاده‌اند كه يكي راننده تاكسي، يكي كارگر يا… هستند كه اگر زير عكس نوشته نشده بود كدام يك از اين ١٠، ١٢ نفر (كه چند تا روي زمين و چند تا سر پا ايستاده‌اند) امبرتواكو است نمي‌توانيد ايشان را تشخيص دهيد. او توانسته هم در محيط‌هاي دانشگاهي يك آدم به‌شدت خاص و فعال باشد و هم پاتوقش جايي ميان مردم است كه در آنجا هم چايي و قهوه مي‌خورد  و هم كار مي‌كند. شايد به همين دليل است كه توانسته هم در زيباشناسي حرف‌هايش را در استانداردهاي جهاني مطرح كند و هم كتاب‌هايش به‌گونه‌اي است كه تمام مردم دنيا آن را مطالعه مي‌كنند.
   نخستين‌بار شما را در كلاس‌هاي آقاي دولت‌آبادي ديدم. آن زمان همكلاس بوديم. هر وقت كار بد از شما مي‌بينم مي‌گويم سروش صحت چرا؟ آيا با توجه به شناختي كه از شما داريم، اين انتظار زيادي است؟
نه، انتظار زيادي نيست. انتظار بجايي است. همه مي‌توانند از هم انتظار داشته باشند چون انتظار باعث پيشرفت انسان‌ها مي‌شود و تلاش‌شان را بيشتر مي‌كند ولي همه ما آدم‌هايي هستيم با ضعف‌ها، محدوديت‌ها و شرايطي كه ديگران از آن بي‌خبرند و خيلي وقت‌ها تلاش‌مان و سعي‌مان را كرده‌ايم و به نظر خودمان بهترين كار دنيا را انجام داده‌ايم ولي قانع‌كننده نبوده است. حتي مواقعي كه خودم مي‌دانستم كار باب ميلم نيست نيز سعي داشتم آن را به عنوان يك كار خوب ارايه بدهم اما بعضي مواقع نشده است.
   چند نمونه از كارهايي را كه فكر مي‌كنيد خوب نبوده، بگوييد؟
آدمي سعي مي‌كند كارهاي بدش را پوشيده و پنهان نگه دارد!
   پس چند تا از كارهاي خوب‌تان را نام ببريد؟
در سريال‌هايي كه براي تلويزيون ساختم، ساختمان پزشكان، پژمان و شمعدوني را دوست دارم. در بازي‌هايي كه در تلويزيون اجرا كردم: كاكتوس (كه با آقاي هنرمند كار مي‌كردم)، كارهايي كه با آقاي مديري انجام دادم، سريال زيرزمين را كه با آقاي افخمي كار كردم و داستان يك شهر را كه با آقاي اصغر فرهادي كار كردم كارهاي خوبي مي‌دانم. در سينما هم نان عشق موتور ١٠٠٠، گاوخوني، تقاطع، شراره (كه نخستين فيلم‌ سينمايي‌ام بود و براي من مهم بود) را دوست داشتم و خب در عرصه نوشتن هم خيلي فيلمنامه‌هايم را قابل قبول مي‌دانم و روزنامه هم كه عرصه ديگري است.
   پس شمعدوني را دوست داريد؟
شمعدوني خيلي به سليقه‌ام نزديك است. روابط و ارتباط‌ها شايد در بعضي مواقع بيش از حد اغراق باشد اما كاملا درست است. در زندگي عادي من يكي از كارهايي كه مي‌كنم اين است كه يك گوشه‌اي مي‌نشينم و روابط و حركات افراد و مردم عادي را زيرنظر مي‌گذرانم و…
   اما به نظر ساختمان پزشكان موفق‌تر بود!
بله ساختمان پزشكان موفق‌تر بود، اما شمعدوني چه توي كار، چه كارگرداني، چه روابط خيلي خيلي به سليقه من نزديك‌تر است. البته اين به آن معنا نيست كه بخواهم بي‌ادبي كاراكترهاي اين سريال و اين افراد را تاييد بكنم اما ديده‌ام پس مي‌توانم منعكس كنم.
   سريال شمعدوني بلافاصله بعد از «در حاشيه» پخش شد و به همين دليل اين دو سريال در حالت مقايسه قرار گرفته است. نمي‌توانستيد جلوي پخش را بگيريد كه بلافاصله بعد از در حاشيه پخش نشود؟
فيلمبرداري شمعدوني قبل از اينكه در حاشيه شروع شود، تمام شده بود. قرار بود قبل از در حاشيه شروع شود و خيلي از طرفدار‌هاي در حاشيه فكر مي‌كنند كه ما آمده‌ايم و خود را تحميل كرده‌ايم كه جايگزين در حاشيه باشيم، در حالي كه زمان‌بندي پخش را خود تلويزيون تصميم مي‌گيرد. تلويزيون خودش برنامه‌ها را نگه مي‌دارد و بعد تصميم مي‌گيرند چه زماني پخش كنند. ما فقط مي‌دانيم كه برنامه دست كدام شبكه است ما حتي ساعت پخش سريال‌مان هم بر عهده خودمان نيست چه برسد به تاريخ پخش آن كه مطلقا دست سازنده نيست.
   اين پخش خيلي به كار صدمه زد.
اوايل پخش بله ولي به مرور كمتر شد.
   از اينكه شما را با آقاي مديري مقايسه مي‌كنند، چه حسي داريد؟
اين نوع مقايسه كمي حس افتخار به من دست مي‌دهد چون من شاگرد آقاي مديري بودم.
   يعني اين مقايسه كه باعث شد به شمعدوني لطمه بخورد شما را اذيت نكرد؟
طبيعي است هر كاري كه بعد از كار ديگر پخش شود، به خصوص با بازتاب‌هايي كه داشت طرفدارهايش دلخور شوند. ما خودمان هم دوست نداشتيم اين اتفاق بيفتد تا اينكه يك عامل خارجي باعث تعطيل شدن در حاشيه بشود. البته گروه سازنده اعلام كردند اين گونه نبوده است اما هر چيزي كه شبهه و شايبه داشته باشد اين شبهه و شايبه دامنگير جايگزين آن هم مي‌شود اما اين دست ما نبود ولي چون من آقاي مديري را دوست دارم مي‌گويم كه خيلي خوشحال شدم كه كارم را با او شروع كردم.
   يكي از نقدهايي كه بر كار شمعدوني بود، انتخاب بازيگرها بود ولي با اين تفاسيري كه مي‌گوييد، انتخاب بازيگرها به شخصيت‌ها و آن چيزي كه در ذهن داشتيد نزديك بوده است.
بله، اين موضوع اصلا غيرقابل انكار نيست كه اگر كارگردان يك‌سري از بازيگرهاي طنز شناخته شده را بياورد بيننده خيلي زودتر با كار ارتباط برقرار مي‌كند و زودتر و راحت‌تر فيلم را قبول مي‌كند. كمااينكه با اين انتخاب كارگردان نصف راه را رفته است. اما دوست داشتم از اين ترفند استفاده نكنم و از كساني استفاده كنم كه در سابقه تصويري ذهنم مي‌توانستم با نقش‌ها ارتباط‌شان دهم. ولي تا به الان موفق بوده‌ام و اميدوارم فشار كار آنقدر زياد نباشد كه دفعه‌هاي بعد به همان ترفند مراجعه كنم.
   يعني قدم برعكس برداشتيد؟
قدم برعكس نه. ولي ممكن است آدميزاد گاهي كوتاه بيايد. در مقابل فشار تلويزيون، تهيه‌كننده و حتي بازيگر! ممكن است تصميم بگيريد كه از هشت تا بازيگر، پنج تا شناخته شده و كاركرده باشند. اما بنده دوست دارم اكثر بازيگرهايي كه انتخاب مي‌كنم خودش آدم اين نقش باشد و اينكه چقدر شناخته‌شده هست اغلب در انتخاب من تاثيري ندارد.
   اما اين كار را سخت‌تر خواهد كرد و پرداخت سخت‌تري خواهد داشت؟
بله. مثلا ساختمان پزشكان و پژمان را الان همه دوست دارند ولي اگر در اينترنت اوايل كار كامنت‌هاي تماشاچيان را بخوانيد، مي‌بينيد كه نسبت به آن كارها هم جبهه‌گيري بوده و به مرور با پژمان جمشيدي ارتباط برقرار كردند.
   شما تعادل را حفظ كرده‌ايد از يك سو آتنه فقيه‌نصيري را آورده‌ايد و از سوي ديگر قدرت ا.. ايزدي همان رشيد معروف را آورده‌ايد كه ذهنيت آن تئاتر اصفهاني را در ذهن تماشاگر زنده مي‌كند.
بنده آقاي ايزدي را كه به آقا رشيد معروف است هميشه خيلي دوست داشته‌ام و خيلي هم مي‌خنديديم و الان هم مي‌خندم. هميشه فكر مي‌كردم اگر ايشان كنترل شود، يك كمدين خوب خواهد شد. به همين دليل در اين كار هم سعي كرده‌ام تا جايي كه مي‌شود با ديالوگ و ميزانسن‌ها كنترل شده باشد و به نظر من نقش خود را توانسته خوب ايفا كند چون بعد از اينكه چهار قسمت رفت همه سراغ او را مي‌گرفتند كه آيا ديگر نمي‌آيد و…
   با اين تفاسير از چينش بازيگر و بازخوردي كه مي‌گيريد راضي هستيد؟
براي بنده قابل پيش‌بيني بود كه شايد از همان ابتدا عده‌اي نشناسند مثلا زماني كه به يك مهماني دوستانه مي‌رويد و همه را مي‌شناسيد از همان ابتدا راحت و آسوده وارد جمع مي‌شويد اما اگر در همان مهماني تعدادي افراد غريبه آمده باشند شما محتاط‌تر و با رعايت يك‌سري از اصول وارد مهماني مي‌شويد و در ابتدا رعايت مي‌كنيد اما به مرور كه با آنها دوست و آشنا شديد، راحت‌تر مي‌شويد.
   يكي از نقدهايي كه به شمعدوني مي‌كنند به شخصيت خواهري است كه از لحاظ جسمي كمي مشكل دارد و چون ازدواج نكرده عصبي است…
در ساختمان پزشكان يك عده معترض بودند كه چرا شخصيتي كه خانم دهقان به نام خانم شيرزاد بازي مي‌كرد اينقدر ابله است و چرا يك زن را تا اين حد ابله و نادان نشان داده‌ام كه در پاسخ گفتم اين شخصيت يك آدم است در يك كار طنز. الان هم همين واكنش را نسبت به هوشنگ دارند. چرا مرد را تحقير كرده‌اند اما اصولا ما در كار به آدم‌هايي احتياج داريم كه يك‌سري موقعيت ايجاد كنند. ما خيلي وقت‌ها مجبوريم از تيپ استفاده كنيم. الان در اين كار ما زيبا و زهره كه خانم ميرعلمي و عابدي نقش‌شان را بازي مي‌كنند بيشتر از همه به نقش‌شان نزديكند. اما اگر طي داستان ببينيم اينها تيپ خالص نيستند تيپ شخصيت هستند تمام رفتارشان براساس تيپ شكل نمي‌گيرد. در بعضي از لحظه‌ها رفتاري دارند كه آن موقع آماده‌اش نبوديم. رنگ‌آميزي مي‌شوند و ما در كار طنز به آنها احتياج داريم. در مورد اينكه اشاره كرديد كه چرا پاهايش مشكل دارد من براي اغلب نقش‌ها سعي مي‌كنم دو تا شخصيت را در نظر بگيريم كه اگر يكي نشد با دومي كار كنم. اكثريت قريب به اتفاق هم همان شخصيت اول ماندگار مي‌شود. اما براي نقش زيبا فقط و فقط به خانم ميرعلمي فكر كرده بودم. اما سه، چهار روز مانده به فيلمبرداري، خانم ميرعلمي زنگ زدند كه من نمي‌توانم بيايم چون سه چهار روز پيش در اجراي تئاتر از ارتفاع پايين افتاده‌ام و ٩ جاي پايم شكسته است. تا يك ماه خانم ميرعلمي اصلا نمي‌توانستند حركتي بكنند. اما به او گفتيم كار را طوري تنظيم مي‌كنيم كه ماه اول نباشي و داستان را طوري تغيير مي‌دهيم كه ماه اول با ويلچر باشي بعد دو عصا و يك عصا. يعني ما در طول ١٠ ماه داستان را با مراحل درمان خانم ميرعلمي به پيش برديم يعني اگر اوايل كار را نگاه كنيد خانم ميرعلمي يك بار در تاكسي نشسته و يك بار روي صندلي چون اصلا حركت نمي‌توانست بكند. بعد پايش مي‌شكند و روي ويلچر است بعد با دو عصا است و…
   اين كار جزو مواردي است كه كارگردان با بازيگر داستان‌سازي مي‌كند؟
چون به نظر بنده فقط ايشان قابليت بازي كردن اين نقش را داشتند.
   شما در مصاحبه‌هاي‌تان بر وجه نويسندگي بيشتر تاكيد داريد و بعد بازيگري و بعد هم كارگرداني. خب، به عنوان يك نويسنده تعريف شما از يك سريال طنز يا كار تلويزيوني طنز چيست؟
از كليات شروع مي‌كنم كه به جزييات برسم. در ايران يك عده به فانتزي علاقه دارند و استاد فانتزي هستند و بيشترين كار فانتزي را انجام مي‌دهند، مثل آقايان پيمان و مهراب قاسم‌خاني كه ذهن‌هاي فانتزي خيلي خوبي دارند، يا حتي رامبد جوان. ذهن من آنقدر فانتزي نيست. من دوست دارم در يك بستر رئال كار كنم. در يك بستر رئال اجتماعي با رگه‌ها و مايه‌هايي از فانتزي، يعني لحظه‌‌اي. همان‌طور كه آقاي مديري طبقات خاص و مرفه را خوب نشان مي‌دهد يا آقاي عطاران طبقات محروم را خوب نشان مي‌دهد، من هم چون خاستگاه خودم از طبقه متوسط است، برايم نشان دادن اين طبقه راحت‌تر است و دوست دارم طنز اجتماعي با مايه‌هايي از رئال فانتزي براي طبقه متوسط شهري را كار كنم. حال ممكن است كارم خوب يا بد شود ولي در اين بستر بيشتر احاطه دارم.
   براساس ستون «تاكسي‌نوشت» كه در روزنامه‌ها و صفحات آخر «اعتماد» هميشه نوشته‌ايد، يك نكته قابل تامل است؛ اينكه در خيابان‌ها با مردم ارتباط داريد، گپ مي‌زنيد كه نشان از اين دارد شما روابط مردم عادي را مي‌شناسيد اما در طنزي كه ارايه مي‌دهيد يك ديدگاه پاستوريزه‌اي وجود دارد، يا به توضيح ديگر، سروش صحت هميشه يك حدي را نگه مي‌دارد و ورود نمي‌كند به زبان و طنز خياباني. با توجه به اينكه گفتيد علاقه‌تان روايت طبقه متوسط است، اين پاستوريزه بودن‌تان را چگونه توجيه مي‌كنيد؟
فكر كنم در نوشته‌هايم هم اين مورد را رعايت كرده‌ام. البته در اين مورد ادعايي ندارم ولي اميدوارم كه رعايت كرده باشم. اما نكته جالب اين است كه در همين حدي هم كه هستيم به اعتقاد بسياري مرزها و حد و حدود را شكانده‌ايم و در واقع خط‌شكني و چارچوب‌شكني كرده‌ايم. شما به من مي‌گوييد پاستوريزه و استريليزه در حالي كه بنده در يك مصاحبه نسبت به اين موضوع اعتراض كردم كه چرا از ما مي‌خواهيد پاستوريزه و استريليزه باشيم. بگذاريد كمي واقع‌بينانه‌تر باشيم.
   بيشتر نوع ارايه مدنظر من است. مثلا در همين كار شمعدوني وقتي دو نفر به عنوان برادرزن و داماد با هم ديالوگ مي‌كنند، يك حدي از شوخي و طنز را رعايت مي‌كنند تا آن حدود شكسته نشود.
اين موردي را كه شما به آن اشاره كرديد دوست دارم. فكر مي‌كنم آدم‌ها هم بايد خيلي نزديك به هم باشند و هم بايد حد و حدودشان را نگه دارند. همه آدم‌ها اطراف خودشان هاله‌اي دارند كه ميزان صميميت مشخص‌كننده نزديكي به آن هاله است. به همين دليل است كه مثلا وقتي داخل آسانسور هستيم، چون همه نزديك هم هستيم بهتر است كه رو به‌در بايستيم تا چشم در چشم نشويم. چون اگر اين اتفاق بيفتد شما معذب مي‌شويد. در اين مكان‌ها درستش اين است كه همه به يك جهت بايستند تا بتوانند به يك جهت نگاه كنند. من دوست دارم آدم‌ها به هم نزديك باشند و در عين حال فاصله و حرمت و احترام هم حفظ شود.
   در يك مصاحبه شما عنوان كرده بوديد كه من براي نويسندگي نزد آقاي مديري رفته بودم و ايشان پيشنهاد بازيگري را داده بودند و بازيگر شدم و بعد از آن روايت مشابهي را در مورد كارگرداني مي‌گوييد به اين مضمون كه رفته بودم بازي كنم كه آقاي چگيني پيشنهاد كارگرداني را به من دادند و…
تمام زندگي من به همين شكل بوده است. من نمي‌خواستم فيلمنامه‌نويس بشوم و خيلي اتفاقي به اين فكر افتادم و اين تنها جايي بود كه خودم به اين فكر افتادم. من خيلي دلم مي‌خواست داستان‌نويس شوم ولي ازدواج كرده بودم و پولي نداشتم و فهميدم از داستان‌نويسي آبي گرم نمي‌شود. اين بود كه با خودم فكر كردم كه چه كنم كه هنر به ثروت گره بخورد و به فيلمنامه‌نويسي روي آوردم. در همان ابتدا من نه فيلمنامه‌نويسي بلد بودم نه ارتباطاتي در سينما داشتم. بنابراين شروع كردم به كتاب خواندن و برگزاري جلسه‌هايي با آقاي رامين نصير، حسن معجوني، رضا كاظمي‌نژاد جهت نوشتن فيلمنامه. بعد به ديدن آقاي مديري رفتم كه نتيجه‌اش شد بازيگري و در حال بازي در كار آقاي مديري بودم كه نخستين كار بازيگري سينمايي در فيلم شراره به من پيشنهاد شد و…
   نكته همين جاست كه در اين اتفاق‌هاي پشت سر هم شما نه تنها جا نمانده‌ايد بلكه توانسته‌ايد خودتان را هم از لحاظ سواد، نظري، تجربي و… تجهيز كنيد و خودتان را همپاي موضوع بالا بكشيد.
البته من نمي‌دانم كه چرا چنين اتفاقاتي افتاده است. زماني كه بازي را شروع كردم حتي اصطلاحات اوليه بازيگري را نمي‌دانستم. بار اول كه مديري به من گفت بازي كن يك صحنه‌اي بود كه بايد در را باز مي‌كردم و به يكي مي‌گفتم برو بيرون كه وقتي اين كار را انجام دادم به مديري گفتم خوب بود كه آقاي مديري عصباني شد و گفت من بايد بگويم كات تا بازي را قطع كني تا كات نگفتم بازي همچنان ادامه دارد. خلاصه كاملا مبتدي بودم.
   پس شانس هم در اين اتفاقات نقش داشته است.
بله، شانس خيلي دخيل بوده است. در فيلمنامه‌نويسي اصلا سكانس‌بندي بلد نبودم در چهارخونه كه براي كارگرداني رفته بودم هيچ چيز بلد نبودم و داشتم سكته مي‌كردم.
   تصميم نگرفتيد كه بگوييد: نه اين پيشنهاد را قبول نمي‌كنم؟
چرا تصميم گرفتم بگويم نه، ولي دو، سه عامل باعث شد كه ادامه بدهم و…
   يك نوع جسارتي را هم اين كار مي‌‌طلبيد، با توجه به اينكه سروش صحت از بيرون يك آدم ماخوذ به حياست و يك آدم فوق‌العاده محترم، ولي اين گونه مواجه شدن با چيزي كه همان طور خودتان گفتيد تجربه و سوادش را نداشته‌ايد خب جسارت مي‌خواهد كه سراغ فيلم ساختن هم برود.
هنگام فيلمبرداري چهارخونه خيلي مردد و وحشت‌زده بودم! يك بخشي از دلگرمي اين كار را آقاي چگيني كه تهيه‌كننده بودند به من دادند. درست است كه تهيه‌كننده پول مي‌گذاشت ولي پول كه نمي‌توانست تضمين كند من موفق ‌شوم؟ به ياد دارم كه يك بار بعد از اين همه «تو مي‌تواني» گفتن‌هاي آقاي چگيني، از دفتر پياده راه افتادم كه درِ بانك مركزي آقاي خسرو دهقان (منتقد قديمي سينما) را ديدم كه جوياي پريشان حالي من شد و من ماجرا را براي او مطرح كردم و ترديد و دودلي‌هايم را هم گفتم كه ايشان گفتند حتما انجام بده چون بدنامي بهتر از گمنامي است. بعد از اين گفت‌وگو دوباره مسير را ادامه دادم و در سيدخندان امير قادري (منتقد سينما) را ديدم و اوضاع پريشان‌حالي‌ام را هم با او مطرح كردم و گفتم اگر بد شود خود تو نخستين كسي هستي كه نوك پيكان انتقادت مرا نشانه مي‌گيرد كه امير قادري گفت انجام بده حتي اگر خوب نشد وسط كار بي‌خيال آن نشو و كار را تمام كن و نصفه رهايش نكن. پس از مشورت و فكر كردن بسيار تصميم گرفتم ادامه دهم و تمامش كنم.
   با وجود اينكه شروع كارتان سخت بود اما مراحل را گذرانديد و به ساخت سريال شمعدوني رسيديد، حالا شما چهار سريال ساخته‌ايد، پس چرا در مصاحبه‌هايتان مي‌گوييد كه خودتان را كارگردان نمي‌دانيد؟
كارگرداني به تجربه، ديدگاه و دانش نياز دارد و من در ابتداي كار هستم.
   اما شما چهار سريال طولاني كارگرداني كرده‌ايد، در حالي كه هستند كساني كه با كوتاه‌ترين كار خود را كارگردان مي‌دانند.
به عنوان يك فرد اپراتور يا كسي كه تجربه پيدا كرده يا كسي كه سليقه‌اي پيدا كرده و آن سليقه را دوست دارد، هنوز فكر مي‌كنم راه مانده است و تازه استارت كار را زده‌ام.
   فكر نمي‌كنيد كسي كه داستان‌نويسي بلد است مي‌تواند بهتر بازيگري و كارگرداني كند؟
من واقعا جوابش را نمي‌دانم.
   بگذاريد اين طور بپرسم، فكر نمي‌كنيد اگر الان توانستيد بازيگر و كارگردان شويد به اين دليل است كه داستان‌نويس بوده‌ايد؟
تا به حال به اين موضوع فكر نكرده‌ام. من فقط اين نكته را مي‌دانم كه همه‌چيز اين عالم به هم ارتباط دارد.
   كار بعدي شما سينمايي است يا تلويزيوني؟
كار بعدي من يك سريال است كه از شبكه يك پخش مي‌شود و تهيه‌كننده آن آقاي رضا نوري است و بعد از آن نخستين فيلم سينمايي‌ام را مي‌سازم كه محمد شايسته تهيه‌كننده آن است.
   كار طنز؟
سريالي است كه با آقاي جودي در حال نوشتنش هستيم. در سينما هم يك طرح دارم كه آقاي شايسته ارايه داده است ولي كار طنز در تلويزيون كمي سخت شده است. به نظر بنده آيتم ساختن در حال حاضر راحت‌تر است ولي سريال طنز كمي سخت مي‌شود و پردردسر.
   چه دردسرهايي؟
متاسفانه يك فضايي ايجاد شده كه وقتي صحبت در مورد يك قشر خاص مي‌شود بلافاصله در مورد آن عكس‌العمل نشان مي‌دهند، به عنوان مثال به مهندسان مي‌پردازيم به آنها برمي‌خورد مي‌گوييم يك شوخي است چرا متوجه نمي‌شويد؟ مي‌گويند چرا شوخي با مهندسان. با پزشكان همين‌طور و با هر قشر ديگري هم شوخي كنيم همين اعتراضات را به دنبال دارد. همين شمايي كه روزنامه‌نگار هستيد هم اگر با قشر شما شوخي كنيم بلافاصله يك بيانيه صادر مي‌كنيد البته روزنامه‌نگارها به اندازه كافي مظلوم و تحت فشار هستند! به طور كلي در حال حاضر ظرفيت‌ها براي شوخي كمي پايين آمده است. به همين دليل است كه درباره حرفه‌ها، شغل‌ها، شهرها، قوم‌ها و… نمي‌توان حرفي زد. شخصيت‌هايي كه نه مي‌توان كاري براي آنها انجام داد، نه مي‌شود برايشان پيشينه‌اي ساخت، نه خانواده‌اي نه بچه‌ها و… به عبارتي هرچيزي آماده برداشت و سوءبرداشت است. با اين تفاسير ديگر در طنز چيزي باقي نمي‌ماند كه بخواهي در مورد آن صحبت كني.
   نظر خانواده‌تان در رابطه با كار شما چه بوده است؟
فرزند من كه ١٤ سال دارد از همان ابتدا كار را دوست داشت، اما همسرم به مرور با كار ارتباط پيدا كرد. درست همانند همان نكته‌اي كه ابتدا اشاره كردم.
  يعني همسر شما در روال ساخت مجموعه‌هاي‌تان در جريان كار نيستند؟
نه. شايد فيلمنامه را بدهم به ايشان براي مطالعه اما به صورت جزيي نه و تا قبل از پخش به صورت كلي در جريان موضوع فيلم قرار مي‌گيرد. چون او هم مشغله‌هاي كاري خودش را دارد.
   آيا از نظرات ايشان استفاده مي‌كنيد و در كار او هم نظر مي‌دهيد؟
اميدوارم.
   ولي آخر سر نگفتيد هنر بهتر است يا ثروت.
هم پول خوب است هم ثروت، هم علم هم هنر و به قول يك ضرب‌المثل اصفهاني «هر چيزي خوبش خوبه.»




عطاران و آقاخانی در نقش سانسورچیان ارشاد(!!!) در فیلمی به کارگردانی کاهانی

سینماژورنال: عبدالرضا کاهانی کارگردان ایرانی که “استراحت مطلق” را در اکران نوروزی روی پرده داشت فیلمبرداری تازه ترین فیلمش را در سکوت خبری به انتها رسانید.

 به گزارش سینماژورنال پروژه تازه کاهانی “سانسورچی” نام دارد که فیلمبرداری آن پیش از نوروز در شمال کشور انجام شد و این روزها کار صداگذاری آن در حال انجام است.

 کاهانی در تازه ترین فیلمش به سراغ شخصیتهایی رفته که در سالهای اخیر بشدت از آنان گلایه داشت؛ شخصیتهایی که سانسورچی ارشاد هستند و به واسطه درگیری در سانسور است که بلحاظ ذهنی وضیعتی متفاوت را تجربه می کنند.

 عطاران و آقاخانی سانسورچی شده اند

آن طور که “تماشاگران امروز” خبر داده رضا عطاران و سعید آقاخانی نقشهای اصلی این فیلم را ایفا میکنند یعنی دو سانسورچی کمی طناز و البته ابله.

 آنا نعمتی نیز نقش اصلی زن داستان را ایفا میکند؛ زنی که در برخورد با این دو سانسورچی گرفتار سوءتفاهمات ذهنی فراوان می شود.

 کاهانی برای آن که بتواند اخبار مرتبط با پروژه را کنترل کند تمامی فیلمبرداری آن را در شمال کشور انجام داده و آن هم درون یک لوکیشن.

 این کارگردان پرحاشیه ایرانی قصد دارد بلافاصله بعد از گرفتن پروانه نمایش، این فیلم را روی پرده بفرستد.




سورپرایز تهیه‌کننده فیلم توقیفی عطاران برای جانباز پرسپولیسی+عکس

سینماژورنال: محمد کمالی پور تهیه کننده فیلم “آینه شمعدون” که حدودا سه سال قبل و در میانه مسیر تولید توقیف شد روز گذشته به همراه تعدادی از هنرمندان ایرانی به آسایشگاه ثارا.. رفت.

به گزارش سینماژورنال کمالی پور و همراهانش حین حضور در آسایشگاه ثارا.. با تعدادی از جانبازان هشت سال جنگ تحمیلی دیدار کرده و شنونده درددلهای آنها بودند.

هادی کاظمی بازیگر کمدیهای تلویزیونی و کوروش معصومی بازیگر “خنده بازار” از جمله همراهان کمالی پور در این دیدار بوده اند.

 خسته از حواشی به دیدار جانبازان رفت

کمالی پور که بعد از رفع توقیف “آینه شمعدون” قصد تولید کاری دیگر با نام “میلاد” یا “محمدجعفر فرزند فرشاد” را داشت ولی آن هم گرفتار حاشیه شد، خسته از این حواشی به دیدار جانبازان رفت و البته درددلی درباره این دیدار نوشت.

محمد کمالی پور
محمد کمالی پور و همراهان در کنار دو جانباز

تهیه کننده “آینه شمعدون” می نویسد: ديدار با سنگرسازان بي سنگر در روز ولادت سالار شهيدان ( آسايشگاه ثارالله ) همراه با رفقاي اهل دل و بامرام.

پي نوشت این تهیه کننده برای این دیدار هم چنین است: بدون ريا و بدون اجازه رفقا.

نکته جالب این دیدار حضور این تهیه کننده در کنار یک جانباز پرسپولیسی و فیگورهایی است که همراهان این تهیه کننده نزد این جانباز گرفته اند.

محمد کمالی پور
محمد کمالی پور و همراهان در کنار جانباز پرسپولیسی



اکران “نهنگ عنبر” با حذف 3 جمله/برخلاف تصورات نماهای حضور رضا عطاران در جبهه حذف نشده/فقط صحنه ورود عطاران به جبهه حذف شده!+تصویری از سکانس حذف شده

سینماژورنال: “نهنگ عنبر” تازه ترین فیلم سامان مقدم بنا بود از چهارشنبه هفته قبل روی پرده برود اما به دلیل مشکلاتی که مشخص نبود، اکران این فیلم یک هفته به تعویق افتاد.

به گزارش سینماژورنال برخی از ممیزیهای مجدد وارده به فیلم برای اکران سخن می گویند و برخی نیز دلیل این تعویق اکران را مشکلات مرتبط با آماده نبودن تعداد مطلوب سینما برای اکران می دانند.

با این حال آنچه مشخص است اینکه این فیلم از چهارشنبه همین هفته روی پرده خواهد رفت آن هم با مقداری تعدیل نسبت به نسخه قبلی.

حذف جملات مشکل ساز ارژنگ خطاب به معشوقه اش

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که در آخرین ممیزی وارده به فیلم، سه جمله مشکل ساز اثر که از زبان کاراکتر “ارژنگ صنوبر” با بازی رضا عطاران بیان می شده کاملا حذف گردیده است.

گویا این سه جمله دیالوگهایی است که از زبان کاراکتر “ارژنگ” خطاب به کاراکتری که مهناز افشار نقش اش را ایفا می کند بیان می شود. این دیالوگها درباره دلیل ازدواج ارژنگ با زنی است که نقش اش را ویشکا آسایش بازی می کند!!!

در “نهنگ عنبر” عطاران نقش مردی را ایفا می کند که از جوانی عاشق دختری میشود که افشار بازیگرش است؛ دختری که بخاطر عشق به آمریکا عطاران را رها می کند.

حذف سکانس حضور عطاران با تاکسی در جبهه

به جز حذف این سه جمله، بخشی دیگر از “نهنگ عنبر” هم دستخوش تعدیل شده است؛ این بخش مرتبط است با سکانسی که در دهه 60 می گذرد و طی آن ارژنگ که سرباز فراری است قصد دارد با پاسپورت جعلی از ایران خارج شود اما در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده و با تاکسی به خط مقدم جبهه فرستاده می شود تا خدمت سربازی را بگذراند.

نهنگ عنبر
یکی از نماهای حذف شده “نهنگ عنبر”

گویا نمایی که حضور عطاران با تاکسی و همان لباس فرودگاه در جبهه ها نشان میداد نیز حذف گردیده است. البته این حذف توسط دست اندرکاران فیلم صورت گرفته تا برای فیلم حواشی زاید پدید نیاید.

امید مخاطبان به اکران بی حاشیه فیلم

باید منتظر ماند و دید با این حذفیات “نهنگ عنبر” خواهد توانست اکران بی حاشیه ای را تجربه کند؟

اکران بی حاشیه این فیلم آرزوی بسیاری از مخاطبانی است که در دو ماه ابتدایی سال به جز “ایران برگر” کمدی خوش ساختی که آنها را بخنداند ندیده اند.




مونتاژکننده خودروهای چینی شما را به تماشای فیلم تازه عطاران دعوت می‌کند!+عکس

سینماژورنال: اکران تازه ترین فیلم سامان مقدم “نهنگ عنبر” از چهارشنبه 23 اردیبهشت ماه در حالی آغاز خواهد شد که تازه ترین پوستر فیلم هم رونمایی شد.

به گزارش سینماژورنال نکته جالب درباره پوستر “نهنگ عنبر” که پیشتر گفته شده بود با نام “نهنگ” اکران میشود و حالا با همان نام اصلی پوسترش رونمایی شده آن است که یک شرکت مونتاژ کننده خودرو مخاطبان را به تماشای این فیلم دعوت کرده است.

این شرکت “کرمان موتور” است که بیشتر از دو دهه است که در صنعت خودروسازی ایران حضور دارد.

از “دوو”ی کره ای تا “لیفان” چینی

اگر به سالهای دور بازگردید حتما خودروهای “دوو” را بخاطر می آورید. خودروهایی کره ای که سالها پیش توسط همین شرکت وارد می شد.

بعد از خریده شدن “دوو” توسط “جنرال موتورز” آمریکا، این شرکت داخلی مجبور شد به سمت واردات و مونتاژ خودروهایی مختلف از کشورهایی چون آلمان، کره و چین برود.

“فولکس واگن” آلمانی، “هیوندای” کره ای و “لیفان” و “جی.اِ.ی.سی” چینی از جمله خودروهایی هستند که در سالهای اخیر توسط این شرکت وارد بازار خودروی کشور شده اند.

نهنگ عنبر
پوستر “نهنگ عنبر”

عطاران کمک می کند به دیده شدن این شرکت؟!

حالا اینکه دست اندرکاران این شرکت واردات و مونتاژ خودرو مخاطبان را به تماشای “نهنگ عنبر” دعوت کرده اند نیز احتمالا بواسطه تصوراتی است که آنها از فروش بالای فیلم دارند.

 به هر حال رضا عطاران در سالهای اخیر به برندی پولساز در سینمای ایران بدل شده و ذکر نام هر اسپانسری کنار نام فیلمهای عطاران کمک میکند به دیده شدن اسپانسر.




“نهنگ عنبر” از چهارشنبه با کمترین سروصدا به سرگروهی پردیس کوروش اکران می‌شود/درست به مانند “قصه‌ها”!

سینماژورنال: در حالی که پاره ای اصلاحات وارده به “نهنگ عنبر” سبب ساز ایجاد تاخیر در اکران فیلم شده بود اما گویا مشکلات فیلم حل شده است و فیلم از همین هفته روی پرده خواهد رفت.

به گزارش سینماژورنال البته باید تا فردا صبر کرد و منتظر ماند که شورای صنفی نمایش به صورت رسمی این ماجرا را رسانه ای کند اما شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که قرارداد اکران “نهنگ عنبر” به سرگروهی پردیس کوروش منعقد شده است و این فیلم از همین چهارشنبه روی پرده می رود.

اکران با کمترین سروصدا

البته شاید هم به مانند موردی مانند “قصه ها” شورای صنفی نمایش درباره این فیلم هم سکوت اختیار کرده و فیلم بدون رسانه ای شدن ثبت قراردادش روی پرده برود.

“نهنگ عنبر” تازه ترین ساخته سامان مقدم است که در آن رضا عطاران و مهناز افشار نقشهای محوری را ایفا می کنند. این فیلم داستان این زن و مرد روابطی که آنها در برهه های زمانی مختلف دارند را در فضایی کمیک به تصویر می کشد.

یکی از اصلی ترین مشکلات این فیلم تصویری طنزآلود بود که از فضای جنگ ارائه داده بود و در کنارش پاره ای اصلاحات مذهبی هم به فیلم وارد شده بود که گویا اعمال شده است.

جالب است بدانید یکی از روزنامه های معروف اصولگرا این فیلم را درباره روابط ایران و آمریکا دانسته بود!!!




مجید صالحی کیک تولد 47 سالگی رضا عطاران را سفارش داد+عکس

سینماژورنال: دیروز تولد 47 سالگی رضا عطاران بود؛ بازیگری که در سالهای اخیر به برندی پولساز برای سینمای ایران بدل شده است.

به گزارش سینماژورنال نکته جالب درباره جشن تولد سالگی عطاران سورپرایزی بود که همکارانش در “استراحت مطلق” و به ویژه مجید صالحی برایش تدارک دیدند.

عبدالرضا کاهانی کارگردان فیلم و همسرش شیما منفرد تدوینگر این کار در کنار ترانه علیدوستی و مجید صالحی قرار گرفته و تولد همکار دوست داشتنی شان را تبریک گفتند.

این اتفاق در حالی افتاد که کیک مراسم را مجید صالحی تدارک دیده بود.

ترانه علیدوستی بازیگر زن سینمای ایران با انتشار عکسی از این تولد در صفحه اجتماعیش عطاران را “سلطان قلبها” و “خان داداش” قلمداد کرد و تولد این بازیگر را به او تبریک گفت.

استراحت مطلق
تولد 47 سالگی عطاران با حضور مجید صالحی، فریده فرامرزی، ترانه علیدوستی، عبدالرضا کاهانی و شیما منفرد




طعنه غیرمستقیم سامان مقدم به مخالفان اکران “نهنگ عنبر”: جهل همواره از تغییر می‌ترسد

سینماژورنال: کمدی “نهنگ عنبر” تازه ترین فیلم سامان مقدم در آستانه اکران دوم نوورزی قرار داشت که برخی حاشیه سازیها در مسیر اکران فیلم قدری دست انداز ایجاد کرد.

به گزارش سینماژورنال مقدم در “نهنگ عنبر” از حضور بازیگرانی چون رضا عطاران، ویشکا آسایش و مهناز افشار سود می برد و حضور عطاران امید بالایی را برای فروش فیلم به وجود آورده بود.

با این حال گمانه زنیهای برخی رسانه ها درباره سوژه فیلم و حتی ذکر این ادعا که فیلم درباره رابطه ایران با آمریکاست(!) موجب آن شد که در نزدیکی اکران، فیلم دچار ممیزی مجدد شود.

جمله ای از استقلال طلب هندی تبار

این اتفاقات هرچند موجب نشده که سامان مقدم به طور مستقیم نکته ای را درباره وضعیت نامطلوب پیش آمده برای فیلمش بیان کند اما وی سعی می کند با ذکر جملاتی نمادین به این وضعیت اعتراض کند.

سامان مقدم در تازه ترین مطلبی که در صفحه اجتماعی خود قرار داده جمله نمادین دیگری را آورده با این عبارت

ignorance is always afraid of change

که ترجمه آن چنین است: جهل همواره از تغییر می‌ترسد.

این جمله از “جواهر لعل نهرو” استقلال طلب هندی تبار است و قطعا ریشه دارد در اوضاع و احوالی که بر سر اکران “نهنگ عنبر” پیش آمده است.




روایت فیلمبردار “گینس” از مواجهه با بازیگری به نام شترمرغ؛ روشن شدن موبایلم باعث شد شترمرغ یک نوک تیز حواله‌ام کند/ شترمرغ نزدیک به 3 ماه همراهمان بود و عین یک بازیگر ازش بازی گرفتیم

سینماژورنال: اولین فیلم سینمایی محسن تنابنده در مقام کارگردان با عنوان “گینس” از گزینه های اکران دوم نوروزی است.

این فیلم که از حضور رضا عطاران، محسن تنابنده و حسین اسکندری به عنوان بازیگران اصلی سود می برد پروسه تولید جالبی داشته است.

داستان این فیلم درباره سه برادری است که با سرهای شبیه به هم(!) قصد دارند شترمرغشان را در یک مسابقه شترمرغ سواری شرکت دهند و همین است که ماجراهای فراوانی را برایشان رقم می زند.

از آنجا که شترمرغ جایگاه خاصی در “گینس” داشته پروسه فیلمبرداری این فیلم نیز شرایط ویژه ای را پشت سر گذاشته است.

یک شترمرغ رام شده به عنوان شخصیت اصلی

مرتضی غفوری تصویربردار این اثر در گفتگو با سینماژورنال با بیان اینکه تصویربرداری پروژه کار واقعا سختی بوده بیان می دارد: “گینس” تنوع لوکیشن بالایی داشت و پر بود از لوکیشنهایی که در هر کدام از آنها بیشتر از چند جلسه کار نداشتم. این مساله باعث شده بود که با دقت بالایی برای تصویرسازی اقدام کنیم.

وی با اشاره به حضور شترمرغ در “گینس” ادامه می دهد: یکی از شخصیتهای اصلی “گینس” شترمرغ است. شترمرغی که تقریبا رام شده بود و در کل پروژه یعنی نزدیک به سه ماه همراهمان بود و درست مانند بازیگر ازش بازی گرفتیم.

از جلسه بیستم فیلمبرداری، شترمرغ کنارمان بود

غفوری می افزاید: حدودا 75 تا 76 جلسه کار فیلمبرداری انجام دادیم که تقریبا بعد از 20 جلسه اول شترمرغ داستان به شخصیت اصلی بدل شد و واکنشهای بازیگران کار در کنار وی به تصویر کشیده شد.

مرتضی غفوری
مرتضی غفوری

روشن شدن موبایلم باعث شد شترمرغ یک نوک تیز حواله ام کند

غفوری که فیلمبرداری آثاری چون “من مادر هستم” و “چند متر مکعب عشق” را در کارنامه دارد با اشاره به خاطره ای جالب از عصبانیت شترمرغ به سینماژورنال می گوید: در یکی از نماها به دنبال گرفتن یک واکنش تصویری خوب و طبیعی از شترمرغ بودیم و برای همین من زیر یک چادر در محفظه ای بسته مراقب شترمرغ بودم که بمحض اینکه سرش را برمیگرداند بتوانم نمای مدنظر را بگیرم. با این حال روشن شدن موبایلم در زیر چادر باعث شد این حیوان متوجه حضور من شده  و به طرفم آمده و یک نوک تیز را حواله سرم کند!

این فیلمبردار خاطرنشان می سازد: با این حال بالاخره توانستم نمایی که می خواستم را از این حیوان بگیرم و کارم را آن طوری که دلخواهم بود انجام دهم.

گینس
شترمرغ فیلم “گینس”

سازه ای ویژه برای چرخش 360 درجه ای دوربین

مرتضی غفوری با اشاره به سازه ویژه ای که برای تصویرسازی از شترمرغ در نماهای بیرون طراحی شده بود به سینماژورنال بیان می دارد: یک سازه ویژه را داخل یک خودرو طراحی کرده بودیم؛ سازه ای که به کمک آن امکان چرخش 360 درجه ای دوربین فراهم می شد و می توانستیم نماهای دکوپاژ شده را به بهترین شکل بگیریم.

در کنار متن جذاب، تصویرسازیهای متفاوتی دارد

این فیلمبردار جوان و البته مجرب وطنی با اشاره به اینکه “گینس” می تواند هم بلحاظ داستان و هم تصویر مورد توجه مخاطبان قرار گیرد می گوید: فکر می کنم فیلم در کنار جاذبه داستانی خوبی که دارد و موقعیتهای کمیکش می تواند بلحاظ تصویری هم مخاطب را کاملا همراه خود کند. “گینس” از جمله پروژه های سینمای ایران است که در کنار متن، تصویرسازی متفاوت و جذابی دارد و برای همین امیدوارم به اقبال مخاطبان نسبت به آن.

به گزارش سینماژورنال حسن زاهدی صدابردار و سعید ملکان چهره پرداز “گینس” بوده اند. تنابنده از برادر خود مصطفی به عنوان دستیار کارگردان در این پروژه استفاده کرده است.




آژانسی که هنرمندان را به جام جهانی برده بود؛اسپانسر فیلم جدید عطاران!

سینماژورنال: یکی از آژانسهای مسافرتی معروف که بیش از هر چیز بواسطه طرحی که برای اعزام گروهی از هنرمندان به جام جهانی برزیل داشت در کانون توجه قرار گرفت این روزها اسپانسرینگ یک فیلم سینمایی را برعهده گرفته است.

به گزارش سینماژورنال این آژانس مسافرتی که اخیرا یک مجموعه فیلم از حضور هنرمندان در برزیل با نام “شایعه=حاشیه” را هم به بازار عرضه کرده و البته بازگشت مالی چندانی نداشته این بار به سراغ سرمایه گذاری کم ریسک تری رفته است.

این سرمایه گذاری عبارتست از تامین هزینه های تولید تازه ترین فیلم با بازی رضا عطاران.

حضور ریوالدو با کمک اسپانسر مسافرتی

فیلمی با نام “آی ام نات سالوادور” که پیشتر “رویای مارسل” نام داشت و بنا بود مسعود اطیابی آن را بسازد اما این روزها فیلمبرداری این اثر در برزیل و به کارگردانی منوچهر هادی در حال انجام است.

تهیه کنندگی این فیلم برعهده زوج منصور سهراب پور و امیرپروین حسینی بوده است و آن طور که “تماشاگران امروز” خبر داده آنها نیز به کمک این آژانس توانسته اند زمینه حضور یک سری بازیکن فوتبال برزیل و از جمله ریوالدو را در جلوی دوربین فراهم کنند.

“آی ام نات سالوادور” داستان یک ایرانی را روایت می کند که در برزیل به عنوان متخصص ذبح اسلامی مشغول به کار است اما در اثر یک اتفاق با یک برزیلی به نام “سالوادور” اشتباه گرفته می شود و همین زمینه ساز موقعیتهای کمیک می شود.




ادعای رسانه اصولگرا: “نهنگ عنبر” در قالب قصه‌ای عاشقانه به روابط ایران و آمریکا می‌پردازد!!!!

سینماژورنال: در حالی که تازه ترین ساخته سینمایی سامان مقدم با عنوان “نهنگ عنبر” بناست از میانه اردیبهشت روی پرده برود گمانه زنیهای برخی رسانه ها مبنی بر حاشیه ساز بودن اکران این فیلم آغاز شده است.

به گزارش سینماژورنال در حالی که کمدی “نهنگ عنبر” که با نام “نهنگ” اکران میشود ماجراهای یک زن بوالهوس و عشق وافری که وی به آمریکا دارد را به تصویر می کشد اما رسانه های مخالف از زیرپا گذاشتن اصول توسط این فیلم حرف می زنند.

داستان عاشقانه روابط ایران و آمریکا!

در یکی از تازه ترین موارد روزنامه اصولگرای “کیهان” در خبری کوتاه با انتقاد از قرار گرفتن این فیلم در برنامه اکران “نهنگ عنبر” را اثری دانسته که در قالب قصه‌ای عاشقانه به روابط ایران و آمریکا می‌پردازد!
این رسانه در توصیف خود از این فیلم می نویسد: داستان این فیلم به روابط ایران و آمریکا در قالب قصه‌ای عاشقانه می‌پردازد!

یک ساخته ضعیف دیگر!

به گزارش سینماژورنال این روزنامه با اشاره به یکی دیگر از ساخته های پرحاشیه مقدم یعنی “صدسال به این سالها” توقیف آن فیلم را به دلیل سیاه نمایی بیان کرده و “نهنگ” را ساخته ای ضعیف توصیف می کند.

این رسانه هیچ توضیح کاملی درباره ربط داستان فیلم با رابطه میان ایران و آمریکا ارائه نمی کند و صرفا به یک جمله کلی در این باره بسنده می کند.




تلاش عطاران و تنابنده برای رکوردشکنی در مسابقه شترمرغ سواری!

سینماژورنال: اولین فیلم سینمایی محسن تنابنده در مقام کارگردان در حالی بناست از نیمه اردیبهشت در گروه سینمایی ماندانا اکران شود که شنیده های جالبی درباره داستان این فیلم وجود دارد.

به گزارش سینماژورنال در این فیلم که “گینس” نام دارد رضا عطاران و حسین اسکندری نیز در کنار محسن تنابنده به ایفای نقش پرداخته اند و البته که فیلم یک بازیگر دیگر هم دارد!

این بازیگر موجودی است از گروه ماکیان؛ موجودی به نام شترمرغ که در سالهای اخیر استفاده از گوشت آن برای مصارف غذایی مورد توجه قرار گرفته است.

شرکت در مسابقه شترمرغ سواری

اما داستان “گینس” درباره چیست؟ “گینس” همان طور که پیشتر سینماژورنال خبر داده بود درباره سه برادری است که در حاشیه شهر و در یک پرورشگاه شترمرغ زندگی می کنند.

زندگی سخت این سه برادر که سرهایشان به شدت شبیه هم است وقتی در هم تنیده می شود که آنها تصمیم می گیرند به همراه یک شترمرغ در مسابقات شترمرغ سواری شرکت کنند.

این سه برادر گمان دارند شترمرغ آنها قابلیتهایی دارد که قادر است در این مسابقات برنده شده و رکورد سرعتش در گینس ثبت شود و همین مساله است که اتفاقات کمیک فراوانی را رقم می زند.

بد نیست بدانید شترمرغی که این سه برادر برای شرکت در مسابقه انتخاب می کنند با سرعتی بالغ بر 50 کیلومتر در ساعت می دود و همین امر بوده که مشکلاتی را هم برای فیلمبرداری “گینس” به وجود آورده بود.




رضا عطاران همبازی ستاره فوتبال برزیل شد!

سینماژورنال: در حالی که رضا عطاران این روزها در برزیل به سر می برد و مشغول ایفای نقش در کمدی “من سالوادور نیستم” به کارگردانی منوچهر هادی می باشد به تازگی مشخص شده که “ریوالدو” بازیکن سابق تیم فوتبال برزیل هم در این فیلم ایفای نقش میکند.

به گزارش سینماژورنال ریوالدو در این فیلم در نقش خودش ظاهر شده است و سکانسهایی از بازی او در برابر رضا عطاران رقم خواهد خورد.

“ریوالدو ویتور بوربا فریرا” بازیکن سابق فوتبال برزیل که در سال 1999 مرد سال فوتبال جهان شد سالها سابقه بازی در تیم بارسلونای اسپانیا را هم داشت. حالا این بازیکن یناست درباره بمب خنده سینمای ایران یعنی رضا عطاران ایفای نقش کند!

فیلمبرداری “من سالوادور نیستم” در روزهای آینده ادامه خواهد داشت و آن طور که “بانی فیلم” خبر داده چند بازیگن دیگر برزیلی هم در  ادامه فیلمبرداری به گروه بازیگران می پیوندند.

عطاران اشتباه گرفته میشود

“من سالوادور نیستم” که اخیرا نامش “آی ام نات سالوادور” شده توسط امیرپروین حسینی و منصور سهراب پور تهیه می شود.

این پروژه پیشتر “رویای مارسل” نام داشت و بنا بود مسعود اطیابی آن را بسازد.

یکتا ناصر، مهدی محرابی، ژیلا صادقی و سوگل محرابی به همراه چند بازیگر برزیلی در این فیلم بازی می کنند ضمن اینکه فیلم چند بازیگر برزیلی هم دارد.

داستان “آی ام نات سالوادور” درباره مردیست که در برزیل به ذبح اسلامی اشتغال دارد اما یک دختر جوان او را با مردی به نام “سالوادور” اشتباه می گیرد و همین زمینه ای میشود برای وقوع اتفاقات کمدی.




احمد احمدی: کانون ایران نوین فقط شریک تولید “رد کارپت” بود/برایم مهم است که شرافتمندانه و مستقل فیلم تهیه کنم و نه با استفاده از سرمایه‌های عمومی مملکت!/شاید با عطاران یک ملودرام جدی تولید کردیم

سینماژورنال: احمد احمدی وقتی پس از سالها فعالیت به عنوان عکاس و مدیر فیلمبرداری سراغ تهیه کنندگی آمد فیلمی را تولید کرد به نام “رد کارپت” که یک رکورد جالب در سینمای ایران به جا گذاشت.

به گزارش سینماژورنال این رکورد عبارت بود از فروش بالا و میلیاردی شدن فیلم در اکران ماه رمضان که در تمام این سالها اغلب تهیه کنندگان از انتخاب این زمان برای ارائه محصول خود واهمه داشته اند.

موفقیت “رد کارپت” در شبکه خانگی هم ادامه داشت و هرازگاه نیز حضورهای جشنواره ای این فیلم مانند حضورش در جشنواره تریپولی لبنان است که به وقوع می پیوندد.

احمد احمدی درباره وضعیت ادامه کارش بعد از “رد کارپت” به سینماژورنال می گوید: تاکنون از میان چندین طرح و فیلمنامه سینمایی ارائه شده هیچ یک را مناسب تهیه ندانستم و تا زمانی که به فیلمنامه دلخواه خود دست پیدا نکنم، ضرورتی نمی بینم که فیلمی تهیه کنم.

“حالم خوبه” یک کمدی با پروداکشن وسیعتر است

این تهیه کننده که اخیرا فیلمنامه ای به نام “حالم خوبه” را در بانک فیلمنامه خانه سینما ثبت کرده است درباره درونمایه این کار بیان می دارد: “حالم خوبه” یک کمدی است اما نه یک کمدی کم هزینه بلکه کمدی ای که باید با پروداکشن وسیعتر تولید شود با این حال تا زمانی که فیلمنامه کار کامل نشود نمی توان درباره تولید آن صحبت کرد.

فیلمنامه ای مناسب تولید است که هم منطبق با فضای جامعه باشد و هم پرداخت هنری داشته باشد

وی با اشاره به اینکه تجربه موفق “رد کارپت” سبب ساز ارائه فیلمنامه های فراوانی برای تولید به وی گردید به سینماژورنال بیان می دارد: تجربه تهیه کنندگی “رد کارپت” در کنار 20 سال فعالیت در عرصه های مختلف سینما آموخته های گرانبهایی برایم به همراه داشت. مهمترین آموخته هم اینکه فیلمنامه ای مناسب تولید است که در شرایط کنونی پتانسیل جذب مخاطب را داشته باشد یعنی هم از لحاظ سلامت فرهنگی منطبق با جامعه باشد و هم از لحاظ تکنیکی و پرداخت هنری آن.

تهیه کنندگی باید درآمدزا باشد

احمدی خاطرنشان می سازد: سینما یک صنعت است و تهیه کنندگی در این صنعت باید درآمدزا باشد اما نه به هر قیمت. شما به عنوان تهیه کننده بخش خصوصی باید بتوانید فیلمی را تهیه کنید که در گیشه سودی را نصیبتان کنید برای ادامه مسیر.

اگر فیلمنامه خوبی با لحن جدی پیدا کنم بدم نمی آید با عطاران یک کار جدی انجام دهم

این تهیه کننده درباره اینکه چقدر امکان دارد که در آینده باز هم با رضا عطاران کار کند به سینماژورنال می گوید: این مساله فقط و فقط بستگی دارد به فیلمنامه. اگر فیملنامه ای پیدا کنم که مطمئن باشم با حضور عطاران به بار می نشیند حتما باز هم تهیه کنندگی کار را قبول می کنم.

احمد احمدی درباره اینکه آیا امکان دارد با عطاران بجای کمدی یک ملودرام جدی تولید کند اظهار می دارد: چراکه نه. اگر فیلمنامه خوبی به دستم برسد که لحنی صریح و جدی داشته باشد بدم نمی آید یک کار جدی با عطاران انجام دهم و شاید این اتفاق رخ دهد.

زمان تولید “رد کارپت” هیچ کس اعتقادی به موفقیت آن نداشت جز عطاران

احمدی حدودا یک سال بعد از اکران “رد کارپت” در ماه رمضان درباره اینکه چقدر از فروش بالای فیلمش را مدیون تبلیغات وسیع شرکتی بود به نام “کانون ایران نوین” به سینماژورنال می گوید: اول بگویم که زمان تولید “رد کارپت” هیچ کس اعتقادی به موفقیت آن نداشت جز عطاران که حضورش موهبتی مغتنم بود؛ انسانی که سینمای ایران نیازمند بسیاری همچون اوست.

رد کارپت
رد کارپت

همه در موفقیت سهیم بودند از کنترلچی سینما گرفته تا پخش کننده

وی ادامه می دهد: در ماه مبارک رمضان با بلیط نیم بها در سخت ترین شرایط (فوتبال جام جهانی، والیبال و گرمای بالای 40 درجه) “رد کارپت” را اکران کردم به امید اینکه اکرانش بتواند چراغ سالنهای سینما را در آن ایام روشن نگه دارد که خوشبختانه به فروش چشمگیری دست یافت و من خشنود از اینکه انسانهای بسیاری توانستند در این موفقیت سهیم باشند،از کنترل چی سالنهای سینما تا عوامل فنی درگیر در تولید و البته پخش خوب شرکت فیلمیران و تبلیغات ایران نوین فیلم در این موفقیت شریک بودند.

“کانون ایران نوین” شریک تولید و مجری تبلیغات بود

احمد احمدی درباره حضور کانون ایران نوین در پروسه تولید “رد کارپت” به سینماژورنال می گوید: تهیه کننده “رد کارپت” من بودم و کانون ایران نوین بعد از تدوین فیلم به صورت شراکتی و با پرداخت نیمی از سرمایه تولید فیلم با ما شریک شد و البته که به عنوان مجری تبلیغات نیز به ما کمک کرد.

برایم مهم است که شرافتمندانه و مستقل فیلم تهیه کنم

احمد احمدی که سابقه مدیریت فیلمبرداری آثاری چون “پس کوچه های شمرون” و “نازنین” را دارد در پایان گفتگویش با سینماژورنال بیان می دارد: بزرگ شده این سینما هستم و عضو کوچکی از آن. پس برایم مهم است که شرافتمندانه و مستقل فیلم تهیه کنم نه با استفاده از سرمایه های عمومی مملکت. ضمن اینکه به موازات تولید قطعا به دلمشغولی همیشگی‌ام، مدیریت فیلمبرداری در سینما هم می اندیشم.




ممانعت از حضور رضا عطاران در برنامه “نود” به دلیل “ممنوع الپخش الزنده” بودن!!!

سینماژورنال: در سینما و تلویزیون واژه ای به نام ممنوع الکار با ممنوع التصویر برای چهره هایی استفاده میشود که به دلایل مختلف سیاسی-اجتماعی حاشیه ساز شده اند و برای همین پخش تصویر از آنها در تلویزیون یا ساخت فیلم با حضور آنها ممنوع است.

به گزارش سینماژورنال با این حال گویا یک واژه دیگر هم در دایره واژگان نظارتی صداوسیما وجود دارد و آن هم “ممنوع الپخش الزنده” است.

چهره ای که در فهرست “ممنوع الپخش الزنده” قرار می گیرد این اجازه را دارد که تصویرش روی آنتن برود اما فقط از طریق برنامه های تولیدی و نه برنامه هایی که بصورت زنده پخش می شوند.

رضا عطاران میتواند روی آنتن برود اما به صورت مُرده!!!

از جمله چهره هایی که در این فهرست قرار دارد رضا عطاران است؛ چنان که “تماشاگران امروز” گزارش داده این ممنوعیت از حضور در برنامه های زنده اخیرا هم گریبان عطاران را گرفته و هم گریبان عادل فردوسی پور را.

به گزارش سینماژورنال گویا فردوسی پور تمام هماهنگیهای لازم را برای حضور عطاران در آخرین برنامه سال 93 “نود” انجام داده بود اما در آخرین ساعات قبل از پخش به وی خبر میرسد که عطاران اجازه حضور در برنامه زنده را ندارد.

این مساله برای فردوسی پور که از دوستان قدیمی عطاران است به شدت ناراحت کننده بوده و وی نیز مراتب عذرخواهی خود را از عطاران انجام میدهد.

به دلیل استفاده از شلوار برای خنداندن

گویا دلیل ممنوعیت حضور عطاران در برنامه های زنده به حاشیه هایی بازمیگردد که دو سال قبل و بواسطه صحبتهایی که او درباره روشهای مرتبط با شلوار(!) برای خنداندن مردم استفاده کرده بود، ایجاد گشته بود!

آن صحبتها به هنگام برگزاری نشست مطبوعاتی “رد کارپت” در جشنواره سی و دوم فیلم فجر انجام شده بود اما انگار حاشیه های آن برای عطاران همچنان ادامه دارد.




رونمایی از کاراکترهای مشابه مهناز افشار در “نهنگ عنبر” و “دلم می‌خواد”؛ یک جا زنی بوالهوس و طمّاع و جای دیگر تیغ‌زنی که بجای پول، محصول فرهنگی عایدش می‌شود! /در هر دو فیلم، افشار عشقِ خارج دارد

سینماژورنال/حامد مظفری: مهناز افشار بازیگر زن سینمای ایران که در ماههای اخیر بواسطه ازدواج با فرزند محمدعلی رامین از مشاوران دولت احمدی‌نژاد در کانون توجه بوده است دو فیلم بلحاظ مضمونی متفاوت را آماده اکران دارد.

به گزارش سینماژورنال “نهنگ عنبر” و “دلم میخواد” عناوین این دو فیلم هستند که هر چند بلحاظ سوژه داستانی با یکدیگر متفاوتند اما مهناز افشار در هر دو فیلم کاراکترهایی شبیه به هم را بازی کرده است.

در “نهنگ عنبر” که سامان مقدم آن را ساخته است مهناز افشار در نقش زنی بوالهوس ظاهر شده است که هدفش از رابطه با مردان فقط و فقط تحقق تمنیات مادی است.

او که مورد توجه جوانی از طبقه میانه اجتماع قرار گرفته هرچند در ابتدا از علاقه به این جوان که نقش اش را رضا عطاران بازی می کند دم می زند اما دیری نمی گذرد که قرارگیریش در مسیر مردی که قصد اقامت در آمریکا را دارد باعث میشود قید اولی را زده و به آمریکا برود.

خنده دار اینجاست که زندگی در آمریکا هم چندان به مراد وی نمی‌چرخد چراکه همسرش آدمی است تندخو و بددهان که مدام او را کتک می زند و همین باعث میشود این زن آمریکا را رها کرده و به ایران بازگردد.

عشق به دندانپزشکی که شبیه فردین است

به گزارش سینماژورنال در بازگشت به ایران هم باز به سراغ جوانی که از همه بیشتر خاطرش را می خواهد می رود و آن جوان-یعنی همان رضا عطاران- دوباره او را زیر پر و بالش گرفته و به وی کمک می کند اما…

نهنگ عنبر
مهناز افشار و رضا عطاران در “نهنگ عنبر”/برای وضوح، کلیک چپ کنید

اما این زن بوالهوس در اولین فرصتی که پیدا میکند عاشق دندانپزشکی میشود که شبیه فردین است و باز دوباره با این دندانپزشک راهی آمریکا می شود.

البته که این سیکل مرتب برای این زن که مانند “ممل آمریکایی” عشق آمریکا دارد، تکرار می شود…

شغل ناشریف تیغ زنی!!!

در “دلم میخواد” بهمن فرمان آرا نیز افشار نقش زنی را بازی میکند که علاقه زیادی دارد به مهاجرت از ایران دارد.

به گزارش سینماژورنال این زن که میداند برای مهاجرت نیاز دارد به فراهم کردن چند صد میلیونی وجه نقد به پیشنهاد یک خلافکار به شغل تیغ زنی(!) و تلکه کردن مردان بوالهوس می پردازد.

یکی از مردانی که سرراه مهناز افشار در “دلم میخواد” قرار می گیرد نویسنده ای است با بازی رضا کیانیان که به نوعی بیماری ذهنی دچار است.

بحای پول، محصول فرهنگی عایدش میشود!!

این زن با نویسنده همراه شده و میکوشد هر طور شده پولی از وی بگیرد ولی درست مانند بلایی که سر زن بدنام دیگر فیلم فرمان آرا یعنی “خانه ای روی آب” می افتد در اینجا هم این تلکه‌گری پولی را عاید این زن نمی کند.

دلم میخواد

مهناز افشار در پشت سر رضا کیانیان در “دلم میخواد”

اینجاست که زن بدنام “دلم میخواد” یکی از کتابهای نویسنده را بجای پول با خود می برد و همین در نهایت اتفاقی عجیب را رقم می زند.

سابقه کافی در ایفای نقش زنان بدنام

به گزارش سینماژورنال اگر به کارنامه سینمایی مهناز افشار مراجعه کنیم می بینیم که پیشتر از اینها هم او نقش زنان بدنام و خیابانی را ایفا کرده بود.

مهمترین نقش این گونه اش در ملودرام “سالاد فصل” فریدون جیرانی بود و البته نمونه دیگرش در کمدی “تسویه حساب” تهمینه میلانی.

البته که در “تسویه حساب” نقش اش شباهتهایی با “دلم میخواد” داشت چراکه در آنجا نیز در نقش زنی ظاهر شده بود که بظاهر به عنوان زنی خیابانی سرراه مردان قرار می گرفت اما هدفش چیزی دیگر بود.

باید دید این دو نقش چقدر متفاوتند با نقشهای قبلی

باید منتظر اکران “نهنگ عنبر” و “دلم میخواد” ماند و دید که ایفای نقش این بازیگر زن 38 ساله در این دو اثر چقدر تفاوت دارد با نقشهای مشابه قبلی.

آخرین فیلم اکران شده افشار درام اقتباسی “بیگانه” بود که نه در اکران عمومی و نه در شبکه خانگی مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت.




آشنایی رضا عطاران با یک دختر برزیلی در سلّاخ‌خانه!!+عکس

سینماژورنال: در حالی که دو فیلم سینمایی با نامهای “نهنگ عنبر” و “گینس” با بازی رضا عطاران آماده پخش سراسری است این بازیگر این روزها مشغول بازی در تازه ترین پروژه اش است.

به گزارش سینماژورنال این پروژه سینمایی که “من سالوادور نیستم” نام دارد در برزیل تولید میشود و عطاران به عنوان بازیگر نقش اصلی آن جلوی دوربین رفته است.

کارگردان این فیلم که پیشتر “رویای مارسل” نام داشته منوچهر هادی است که فیلم را با فیلمنامه ای از رضا مقصودی کلید زده است.

ذبح اسلامی در برزیل

داستان “من سالوادور نیستم” که تهیه آن را امیر پروین حسینی برعهده داشته است درباره مردی ایرانی است که در برزیل به کار ذبح اسلامی گاو و گوسفند می پردازد.

به گزارش سینماژورنال آشنایی این کارگر ذبح اسلامی با یک دختر برزیلی و ادعاهای دختر مبنی بر اینکه او را می شناسد است که درام را شکل می دهد. این دختر برزیلی ادعا میکند که این مرد ایرانی را می شناسد و اسم واقعی او را “سالوادور” می پندارد!

من سالوادور نیستم
رضا عطاران در برزیل/پشت صحنه “من سالوادور نیستم”

“من سالوادور نیستم” سال گذشته و همزمان با جام جهانی برزیل قرار بود توسط مسعود اطیابی کارگردانی شود اما مشکلات بودجه ای مانع انجام کار شد.

فیلمبرداری این اثر ظرف دو هفته آینده در برزیل ادامه خواهد داشت و پس از آن گروه برای گرفتن مابقی نماها به تهران خواهند آمد.

من سالوادور نیستم
رضا عطاران در برزیل/پشت صحنه “من سالوادور نیستم”

 




تنابنده پخش “گینس” را به تهیه‌کننده “محمد(ص)” سپرد/همراهی سه برادر “سر خلوت” با یک شترمرغ برای ثبت رکورد در گینس!

سینماژورنال: محسن تنابنده که در اولین تجربه کارگردانیش یک کمدی به نام “گینس” را ساخته است مترصد آن است که فیلمش را در اکران دوم نوروز روی پرده بفرستد.

به گزارش سینماژورنال پخش فیلم به موسسه سینمایی نورتابان که بیش از هر چیز به واسطه تهیه پروژه عظیم “محمد(ص)” شناخته میشود و مدتیست وارد وادی پخش فیلم هم شده واگذار شده است.

نورتابان رایزنیهای لازم را برای اکران فیلم بعد از پایان اکران اول نوروز انجام داده است و اگر همه چیز مطابق برنامه پیش برود این پخش کننده به زودی پخش اقلام تبلیغاتی “گینس” را آغاز خواهد کرد.

رقابت برای اکران “گینس” در گروه آفریقا

موسسه نورتابان این روزها “طعم شیرین خیال” کمال تبریزی را در گروه آفریقا روی پرده دارد و فروش نه چندان خوب فیلم باعث شده که برنامه ریزیها برای جایگزینی این فیلم آغاز شود.

نورتابان مایل است که “گینس” را هم بعد از پایین آمدن کف فروش فیلم تبریزی در همین گروه آفریقا اکران کند اما پخش کنندگان “من دیگو مارادونا” هستم و “نقش نگار” نیز رایزنیهایی را برای در اختیار گرفتن این گروه سینمایی در اکران دوم نوروز آغاز کرده اند.

زندگی سخت سه برادر در حاشیه تهران

به گزارش سینماژورنال “گینس” از جمله کمدیهایی است که پیش بینی بالایی برای فروش آن میشود؛ دو بازیگر اصلی فیلم رضا عطاران و محسن تنابنده هستند که اولی همواره برگی برنده برای فروش بوده و دومی هم بواسطه “پایتخت” محبوب مخاطبان است.

این دو بازیگر در کنار بازیگری کوتاه قامت به نام حسین اسکندری کاراکترهای سه برادر را ایفا میکنند؛ سه برادری که زندگی سختی را در حاشیه تهران می گذرانند.

گینس
تنابنده و عطاران در نمایی از “گینس”/برای وضوح، کلیک چپ کنید

سرهای خلوت سه برادر

این سه برادر که در یک مزرعه شترمرغ کار میکنند بلحاظ جثه شباهتی با هم ندارند اما سرهایشان کاملا شبیه هم است و تلاشهایشان برای ثبت نام یک شترمرغ در گینس است که آنها را به رفتارهایی پراَکت می کشاند.

هم عطاران، هم تنابنده و هم اسکندری از وسط سر دچار کم مویی یا بی مویی هستند و همین تشابه باعث شده که برای ایفای نقش کنار هم قرار گیرند.

حضور یک شترمرغ در کنار سه برادر

به گزارش سینماژورنال علاوه بر سه بازیگر انسانی، شترمرغ هم در “گینس” حضوری پررنگ دارد و بخش عمده ای از سختیهای فیلمبرداری مربوط به نماهایی بوده است که باید با حضور یک یا چند شترمرغ انجام می شده است.

یکی از شترمرغها در بیشتر از نیمی از “گینس” در فیلم حضور دارد و همراهی این شترمرغ با سه برادر داستان است که اتفاقات طنزآلود اثر را رقم می زند.

به تهیه کنندگی گریمور برجسته وطنی

تهیه کنندگی “گینس” را سعید ملکان با همکاری شرکت تصویر گستر پاسارگاد برعهده داشته است. به گزارش سینماژورنال ملکان که یکی از چهره پردازان باسابقه سینماست چند سالی میشود که وارد وادی تهیه کنندگی شده است.

آثاری که پیشتر توسط ملکان تهیه شده اند و از جمله “بیگانه” و “آسمان زرد کم عمق” فروش خوبی را در گیشه تجربه نکردند اما ملکان امید زیادی دارد که “گینس” بتواند فروشی مطلوب داشته باشد.

برادر در خدمت برادر

مرتضی غفوری فیلمبرداری، حسن زاهدی صدابردار و سعید ملکان هم چهره پرداز “گینس” بوده اند. تنابنده از برادر خود مصطفی به عنوان دستیار کارگردان در این پروژه استفاده کرده است.




عبدالرضا کاهانی: به وزارت ارشاد رفتم و گفتم تا وقتی مجوز “استراحت مطلق” را ندهید، نمی‌روم!/برای چرکین‌نشان دادن، مجبور بودم مردان برهنه را در فیلم بگنجانم!

سینماژورنال: تازه ترین فیلم عبدالرضا کاهانی “استراحت مطلق” از جمله آثار اکران نوروزی سینماها بوده است.

 به گزارش سینماژورنال این فیلم هرچند ممنوعیت پخش تیزرهای تلویزیونی داشت ولی فروش اش آن قدرها هم بد نبود و به نسبت آثاری مانند “طعم شیرین خیال” و “روباه” فروش بمراتب بهتری را تجربه کرد.

 کاهانی کارگردان فیلم در تازه ترین گفتگوی خود پیرامون “استراحت مطلق” که با فرانک آرتا در “شرق” انجام شده علاوه بر ذکر توضیحات کامل درباره فضای فیلمش و آدمهای داستان درباره پاره ای موارد سوءتفاهم برانگیز اثر و مثلا برهنه بودن مردان داستان صحبت کرده است و این را گفته که استفاده از چنین نماهایی برای نمایش چرکی فضای درام است.

 به گزارش سینماژورنال کاهانی به جز اینها نکاتی را درباره روندی بیان کرده است که منجر به دریافت پروانه نمایش شده است. او به صراحت این مساله را بیان کرده است که برای گرفتن پروانه نمایش به وزارت ارشاد رفته و آن قدر آنجا نشسته که پروانه نمایش را صادر کرده اند!

سینماژورنال متن کامل گفتگوی کاهانی را ارائه می دهد:

در تراکت‌های تبلیغاتی فیلم نوشته شده «نمایش فیلم برای افراد زیر ١٤سال ممنوع.» نظرتان درباره این نکته چیست؟
اگرچه سازمان سینمایی هم اصرار داشت این ممنوعیت برای زیر ١٤سال اعمال شود، ولی دست‌کم خودم در این بخش موافق بوده و هستم. نکته عجیبی نیست. در دنیا مرسوم است. بالاخره بعضی فیلم‌ها مناسب برخی افراد نیستند. من هم دوست ندارم کودکان و نوجوانان زیر ١٤سال با فیلمی مواجه شوند که بعضی از صحنه‌های آن مطابق شرایط سنی‌شان نیست.
با این کار خواستید به معذوریات اخلاقی و عرفی جامعه احترام بگذارید؟ ‌
بله. در همه‌جا مرسوم است و مشکلی با این موضوع ندارم.
می‌دانیم فیلم برای اکران عمومی ممیزی‌هایی را پشت‌سر گذاشت. چگونه با این موضوع کنار آمدید؟
اواخر مهرماه امسال، نسخه نهایی فیلم را به وزارت ارشاد برای دریافت پروانه نمایش ارایه کردیم تا بلافاصله آن را اکران کنیم. چون حتما می‌دانید فیلم در فصل بهار ساخته شد و هدف ما این بود که در پاییز آن را اکران کنیم تا سرمایه راکد نماند.
اما درنهایت چنین نشد و فیلم با موانعی برخورد کرد؟ ‌
بله. منتها زمانی که فیلم به وزارت ارشاد رفت، اصلاحیه‌هایی به فیلم زدند که من در ایران نبودم. ١٦مورد اصلاحیه بود که به زمان و مفهوم فیلم صدمه می‌زد. من با ممیزی تا جایی راه می‌آیم که به فیلم صدمه‌ای نزند. ممیزی‌ای که الان در فیلم اعمال شده، ‌خوشبختانه به فیلم صدمه نمی‌زند. ولی رسیدن به این مرحله، حدود شش‌ماه از وقت ما را گرفت تا بتوانیم یکدیگر را توجیه کنیم.
درحال حاضر چندمورد از ١٦مورد اصلاحیه اعمال شده است؟
حدود پنج، شش‌مورد.
پیشتر با قاطعیت اعلام کردید فیلم را در بازه زمانی اکران نوروزی به نمایش درمی‌آورید. باوجود مشکلات پیش‌آمده، ‌پرسیدم چه کسی به شما مجوز اکران خواهد داد که پاسخ دادید مجوز آن را از خدا می‌گیرم. طبیعتا خداوند که «مسبب‌الاسباب» است، برای اعمال اراده خودش، ‌کارگزارانی دارد. کارگزاران فیلم شما در این مسیر چه کسی یا کسانی بودند؟
می‌خواهید بگویید دست‌هایی پشت پرده وجود داشته؟
 به هرشکل این سوال برایم مطرح شده؟ ‌
پافشاری کردم.
حمایتی از سوی آقای ایوبی صورت نگرفت؟
ایشان نظر خود را دادند. من خودم به وزارت ارشاد رفتم و گفتم تا وقتی مجوز مرا ندهید، نمی‌روم. این کاری بود که کردم. آنقدر در راهرو سازمان سینمایی سرپا ایستادم که به چندساعت هم رسید. گفتند در شأن شما نیست، بروید. من هم گفتم تا زمانی که پروانه نمایش فیلم برای اکران نوروز که از ٢٠اسفند شروع می‌شود را نگیرم، به خانه نمی‌روم.
مرسوم است اکران‌های نوروزی به شرکت‌های بزرگ پخش و بانفوذ می‌رسد. چگونه توانستید این سد را بشکنید؟
عده‌ای بدون استدلال فکر می‌کنند همه‌چیز متعلق به آنهاست. مگر بقیه آدم نیستند؟ مگر بقیه مرده‌اند؟ من به این‌چیزها مثل شرکت‌های بزرگ و کوچک فکر نمی‌کنم. فقط خواستم فیلمم اکران شود. دلایل موجه و منصفانه‌ای هم برای آن داشتم. فیلم در بهار و با هزینه شخصی ساخته شد. به اندازه کافی سرمایه شخصی‌مان خوابیده بود. ضمن اینکه برای گرفتن پروانه نمایش از مهرماه در نوبت بودم و می‌خواستم آن را پاییز اکران کنم. اما ممیزی مرا به نوروز کشاند.
 به‌اصطلاح دندانی برای اکران نوروزی تیز نکرده بودید؟ ‌
اصلا.
اما می‌دانید فصل پاییز هم فصل خوبی برای اکران نیست؟
فصل برای من مهم نیست، مثلا فیلم‌های «بی‌خود و بی‌جهت» و «اسب حیوان نجیبی است» هم در ماه محرم اکران شد. برای من این مهم است فیلم روی پرده بیاید که آمد. البته خوب است عده‌ای بفهمند همه‌چیز در اختیار آنها نیست. آدم‌هایی هم هستند که قدرت‌هایی از نوع دیگر دارند.
شخصیت محوری داستان «استراحت مطلق»، ‌زنی است با موقعیت خاص خود که برای رفع مشکل زندگی‌اش مجبور است با پیرامون خود- به‌خصوص مردان – به تعامل دست بزند. اما این‌بار به جای زن، مردان پیرامون او هستند که مشکل دارند. چنین نگاهی را در سینمای ایران تجربه نکردیم؛ زنی که سرش به کار خود است، اما مردان او را رها نمی‌کنند؟
اصولا وظیفه من نیست که بگویم زنان مشکل دارند یا مردان. معتقدم اینگونه نگاه‌کردن، نگاه درستی نیست زیرا شما به‌طور قاطعانه نمی‌توانید بگویید چه کسی مشکل دارد و چه کسی مشکل ندارد. من قصه‌ای را روایت می‌کنم از زنی که همسر سابقش، با اینکه از او جدا شده، از او دست برنمی‌دارد و برای او مزاحمت‌هایی به وجود می‌آورد. این زن به دلیل اینکه حق حیات و بچه‌ای دارد، باید زندگی کند. حالا که جدا شده، دوست دارد روی پای خود بایستد. باید کسب درآمد کند؛ کسب درآمدی که موجب دیدن فضای مسموم جامعه می‌شود که البته از همان ابتدا متوجه می‌شویم یکی از این آدم‌ها قرار است به این خانم صدمه‌ای وارد کند.

استراحت مطلق
استراحت مطلق

با وجود نگاه‌های طماع، در نهایت هیچ‌کدام از این مردان به این زن صدمه نمی‌زنند، بلکه جامعه است که به او ضربه می‌زند؟ ‌
بله. هیچ‌کدام به آن شکلی که یک درام نیاز دارد، به این زن صدمه نمی‌زنند. اما، زن از جایی صدمه می‌خورد که ما انتظار آن را نداریم.
منظورتان، ‌نگاه حذفی است که در جامعه مرسوم است. یعنی هر کس از ما نیست، ‌باید حذف شود؟ ‌
در چنین جامعه‌ای انگار بهتر است که این نوع آدم‌ها نباشند. در فیلم، چند دیالوگ وجود دارد که به این نکته اشاره می‌کند. مثل «تهران اینقدر بزرگ هست که بشه توش گم شد» یا «اگر اینجا بمیرم کسی مرا پیدا نمی‌کند»، آدم‌های دیگر هم همین وضع را دارند. آنها هم خیلی متفاوت نیستند. وقتی جنسیتی به آنها نگاه می‌کنید، ممکن است تفاوت‌هایی در آنها وجود داشته باشد. ولی آنها هم، همین وضع را دارند. بالاخره روزی جامعه به آنها هم ضربه می‌زند. من در فیلم‌هایم دوست ندارم صددرصد آدم بد یا خوب داشته باشم. من طرفدار آدم‌های میانه هستم. چون آدم‌هایی که ضعف ندارند، شبیه آدم نیستند.
برخی‌ها اعتقاد دارند براساس تعریف کلاسیک شخصیت‌پردازی در فیلمنامه، ‌‌آدم‌های فیلم به مرز شخصیت نمی‌رسند و شخصیت‌پردازی‌ها کامل نیست. نظرتان چیست؟ ‌
هرکدام شخصیتی دارند و هر بازیگری شخصیتی را بازی می‌کند. کدهای زیادی برای هر شخصیت وجود دارد که می‌توانیم به درونیات آن آدم پی ببریم. مثلا نقش «رضوان» را که خانم فریده فرامرزی بازی می‌کند را چطور می‌توانیم بگوییم که شخصیت نیست. یا نقشی که امیرشهاب رضویان، آقای خسروی، بازی می‌کند. اصلا اینکه من شهاب رضویان را انتخاب کردم به همین دلیل است. وگرنه آدم‌های تیپیکال زیادی در سینما بودند – اسم نمی‌آورم – و می‌توانستند این نقش را بازی کنند. اگر آقای رضویان در فیلم بازی می‌کند، حضورش کمک می‌کند که شخصیتی خلق شود. یا نقش حامد که بابک حمیدیان بازی می‌کند را چطور می‌توانیم بگوییم شخصیت نیست.
 یعنی معتقدید شخصیت‌های فیلمنامه با وجود بازیگر تکمیل می‌شود. مثل نگاهی که آرتور میلر دارد که معتقد است شخصیت با بازی بازیگر تکمیل می‌شود؟
وقتی من از رضا عطاران برای این فیلم دعوت می‌کنم، نمی‌خواهم رضا عطاران شبیه آدم‌های فیلم‌های قبلی‌ام شود. به‌همین‌دلیل همزمان، هم به شخصیت و هم به بازیگر فکر می‌کنم. اینها مکمل یکدیگرند. حالا از نظر تماشاگر چه چیزهایی می‌تواند برای عطاران جدید باشد؟ بالاخره معتقدم جدا از خلق اثر هنری، این هنر باید در معرض نمایش قرار گیرد. این هنر باید در گیشه موفق باشد تا در کارهای بعدی به کمک ما بیاید. اینها بخشی از جذابیت‌هایی است که می‌تواند تماشاگر را همراه کند.
 اصولا در فیلم‌هایتان از بازیگران طنز بهره گرفته‌اید و با توانمندی‌های جدیدی از ایشان آشنا می‌شویم که پیش از آن ندیده بودیم. در فیلم «استراحت مطلق» این اتفاق برای مجید صالحی افتاد. براساس چه معیاری ایشان را انتخاب کردید؟ ‌
اگر مجید صالحی انتخاب می‌شود، به‌دلیل نگاهی است که به بازیگران دارم. با احترام به کارهایی قبلی‌شان، هیچ‌وقت آنها را تک‌بعدی نمی‌بینم. کارهای گذشته آنها، ملاکی برای انتخاب در فیلم‌هایم نیستند. درعوض به این نکته توجه می‌کنم حضور یک بازیگر در فیلم، چه هیجانی می‌تواند به فیلم و قصه ما بدهد. اگر شما تصویر قبلی‌ای که از مجید صالحی دارید را از ذهنتان پاک کنید، آن وقت می‌توانید به‌درستی انتخاب من پی ببرید. فقط در انتخاب‌ها نباید ترسید.
 چرا علاقه‌مندید از بازیگران کمدی در نقش‌های جدی استفاده کنید؟
آنها بازیگران خوبی هستند. به‌نظرم ما باید نگاه‌مان را به آدم‌های دوروبرمان عوض کنیم. چون دیگر ابعاد آنها را نمی‌بینیم و تواناییشان از نظر ما گم می‌شود. کلا از اینکه فکر می‌کنند بازیگر فقط باید مردم را بخنداند یا به گریه بیندازد، رنج می‌برم. این تقسیم‌بندی‌ها را دوست ندارم. به‌نظرم بازیگر کسی است که توانایی ایفای نقش‌های متفاوت را داشته باشد. او هم می‌تواند گریه بیندازد و هم بخنداند. مجید صالحی یکی از کسانی است که احساس کردم این انرژی و توانایی را دارد. ضمن‌اینکه علاقه‌ای که خودش وارد فیلم کرد و انرژی‌ای که به سایر بچه‌ها داد، تاثیرگذار بود. روزها و ساعت‌های زیادی تمرین کرد. اگر شما می‌گویید در فیلم خوب است یا می‌شنوید که خوب بازی کرده، دلیلش این است که حتما شجاعتی از سوی من و انرژی‌ای از سوی او خرج شده است.
کلا در فیلم‌های‌تان به طبقه فرودست جامعه توجه می‌کنید. به‌این‌معنی که از زاویه لانگ‌شات، به‌نظر می‌رسد زندگیشان متعفن و سراسر نکبت است، اما شما آن‌قدر به آنها نزدیک می‌شوید که وجوه دیگری از زندگی آنها را به نمایش می‌گذارید که حتی دوست‌داشتنی به نظر می‌رسند. چرا؟
واقعا نمی‌شود این‌طور نگاه کرد. گاهی اوقات آدم‌های شیکی می‌بینید که بوی تعفن می‌دهند! من آدم‌های فیلم‌هایم را می‌شناسم و دوستشان دارم. به‌همین‌دلیل حاضر نشدم حامد، (بابک حمیدیان) با وجود ضعف‌هایی که دارد، کاملا منفی به‌نظر برسد. به‌همین‌دلیل صحنه مشترک سیگارکشیدن او با صابر (مجید صالحی) را در فیلم گذاشتم و صحنه را طوری برگزار کردم که خودش هم به رویاهای خودش بخندد و رویاهای خودش را مسخره کند تا برای تماشاگر هم دوست‌داشتنی بشود. زندگی مجموعه‌ای از این اتفاقات است. آدم‌هایی که دوستشان داریم، همیشه که دوستشان نداریم. گاهی اوقات از آنها بدمان می‌آید و زمانی هم خوشمان. من کمتر آدمی را سراغ دارم که همیشه خوب باشد.
وجود برخی از صحنه‌های فیلم این پرسش را مطرح می‌کند که کارکردشان در فیلم چیست؟
مثلا چه صحنه‌هایی؟
مثلا چرا دیالوگ‌هایی که میان زن و مرد (فریده فرامرزی و رضا عطاران) درخانه مطرح می‌شود، حتما باید میان بازیگرانی رخ بدهدکه در دنیای واقعی زن و شوهر هستند؟ صحنه قولنج شکستن یا صحنه فوتبال‌بازی؟ کرم‌های خاکی و توالت‌فروشی و برهنه‌بودن مردان و…؟
خب آن صحنه‌ها برای ایجاد فضاسازی بود. من برای اینکه لایه‌های دیگر فیلمم را مطرح کنم، مجبورم تصاویری را به نمایش بگذارم تا روی ناخودآگاه تماشاگر تاثیر بگذارم. اینکه اساسا فریده فرامرزی که زن واقعی رضا عطاران است، چرا در این فیلم بازی می‌کند و قولنج او را می‌شکند و… یا مردان فیلم برهنه هستند همه اینها برای فضا‌سازی است. برای چرکین‌نشان دادن، مجبور بودم چنین نماهایی در فیلم بگنجانم. چون این فضاسازی‌ها مسیری ایجاد می‌کند که فیلم در دل خودش بتواند حرفش را پیش ببرد.
 آن حرف چیست؟
آن حرف را باید تماشاگر درک کند. گفتنی نیست.
 چرا اسم فیلم را «استراحت مطلق» گذاشتید؟
همه به‌گونه‌ای در استراحت مطلق به‌سر می‌برند. به خصوص وقتی ماجراهایی که بر زن رفته را می‌بینیم بیشتر به این باور می‌رسیم که بعضی‌ها نباید باشند. بعضی‌ها اگر نباشند، جامعه هم راحت‌تر است. استراحت مطلق کنایه‌ای است به ضد زندگی و سکون.
 آیا این فیلم محصول شرایط خاصی است؟
داستان فیلم از ماجرای واقعی گرفته شده که برایم مساله شد.
 منظورم شرایط خاصی از جامعه ماست؟
هر قصه‌ای ممکن است با شرایط اجتماعی و سیاسی و… در جامعه ارتباط داشته باشد. به این دلیل که هر آدمی که زنده است و نفس می‌کشد، دیدگاه اجتماعی و سیاسی و… دارد. فیلم می‌تواند سیاسی نباشد ولی آدم‌های فیلم نمی‌توانند ذهنیت سیاسی، اجتماعی نداشته باشند. چون، هرکس در هر سنی و شرایطی دارای دیدگاهی است.
 چرا مرز طنازی درفیلم‌هایتان تا گروتسک پیش می‌رود؟
نمی‌دانم که جواب درست چیست. مهم آن چیزی است که سر صحنه می‌بینم و احساس می‌کنم. تا زمانی که تازه نباشد، به درد نمی‌خورد.
یعنی چه تازه نباشد؟
یعنی برای تماشاگر باید تازگی داشته باشد؛ یعنی تا جایی که امکان دارد باید به زندگی نزدیک و نزدیک‌تر شویم. وقتی به زندگی نزدیک‌تر می‌شویم، بوی تازگی می‌دهد. این تنها چیزی است که به ذهن من می‌رسد و می‌توانم بگویم.
 چرا به طبقه غیرمرفه شهری علاقه‌مند هستید؟
آگاهانه نیست. وقتی فیلم نوشته و بعد ساخته می‌شود، آن‌وقت متوجه می‌شوم که این فیلم در مورد چنین آدم‌هایی است. کلا در فیلم‌هایم به طبقه بالا و پایین و متوسط فکر نمی‌کنم. من فقط درباره مشاهداتم فیلم می‌سازم. شاید مشاهداتم در این طبقه می‌گنجند. شاید فیلم ساختن در مورد این طبقه برای من جذاب‌تر است. همه اینها را می‌گویم شاید!
 چرا فیلمنامه را به‌طور مشترک با سعید قطبی‌زاده نوشتید؟
نیاز به مشورت داشتم؛ چون نمی‌خواستم فضاهای فیلم‌های قبلی خودم را به طور کامل تکرار کنم. بنابراین با سعید قطبی‌زاده فیلمنامه را نوشتم. او زیاد فیلم می‌بیند. اطلاعات خوبی از سینما دارد. کمااینکه به درستی کمکم کرد تا من بتوانم ساختار بهتری در فیلم و جدیدتری داشته باشم. او به من کمک کرد تا در ساختار قصه از کجا به کدام نقطه بروم و چگونه فیلم را روایت کنم.
دلیل انتخاب ترانه علیدوستی چه بود؟
ترانه در میان بازیگران همسن‌وسالش برای این نقش با توجه به فیزیک، چهره و… مناسب‌تر بود و می‌دانستم همکاری با او جذاب خواهد شد.
 تحلیل‌تان از نظرات مردم درباره «استراحت مطلق» چیست؟
بهترین فیلم‌ها هم مخالفانی دارند. طبیعی است که «استراحت مطلق» مخالفانی داشته باشد و هم موافقانی. مهم این است که تعداد موافقان به‌مراتب بیشتر از مخالفان است. فیلم را درسالن‌های سینما با مردم تماشا کردم. داستان را به خوبی پیگیری می‌کنند و با لحظات فیلم درگیر می‌شوند.
 قصد ندارید فیلم «وقت داریم حالا» را در ایران اکران کنید؟
اکران‌کردن آن در ایران قدری سخت است، اما ناامید نیستم.




اختلاف حساب 600 میلیونی عطاران و رادان!

سینماژورنال: همواره در بررسی ارزش و اهمیت بازیگران سینما، رقم فروش گیشه ای فیلمهایشان به عنوان پارامتری تعیین کننده به کار می‌رفته است.

به گزارش سینماژورنال در سینمای ایران نیز در دوره های مختلف بازیگرانی را داشته ایم که بواسطه نام خود مخاطب را به سینماها آورده اند.

هدی ایزدی روزنامه نگار باهوش و نکته سنج در گزارشی که آن را به “تماشاگران” ارائه کرده یک آمارگیری خوب درباره گیشه ای ترین بازیگران سال 93 ارائه کرده است.

جالب اینکه منطبق بر نتیجه این گزارش عطاران که سیمایش در تعریف استار نمی گنجد در طول یک سال توانسته 1 میلیارد و 600 میلون برای سینمای ایران عایدی داشته باشد و از آن سو رادان که بلحاظ چهره یک استار واقعیست 600 میلیون کمتر از عطاران سودآوری داشته است!

سینماژورنال متن کامل این گزارش را ارائه می کند:

شمردن جوجه ها در آخر پاییز

آخر سال، حکم آخر پاییز را دارد و شمردن جوجه ها؛ اگرچه سینمای ایران آنقدرها هم عریض و طویل نیست که شمردن جوجه هایش کار سختی باشد اما بد نیست در روزهای آخر اسفند 93، به حساب بازیگرها رسیدگی کنیم و ببینیم کدامیک توانسته اند در یک سال اخیر بیش از بقیه به نفع جیب سینمای ایران کار کنند.

واقعیت این است که در ایران نمی توان حساب و کتاب دقیقی از بازیگران پولساز و میزان تاثیرگذاری مالی شان در سینما، به دست داد. اما آنچه مسلم است، این است که فروش یک فیلم در گیشه، از متغیرهای زیادی پیروی می کند که یکی از مهم ترین آنها، بازیگر اصلی اثر روی پرده است. اگرچه نمی توان به طور دقیق درصد تاثیرگذاری حضور یک بازیگر در موفقیت گیشه ای یک فیلم را تعیین کرد اما این درصد به قدری هست که بتوان در رده 5 فاکتور اصلی گیشه موفق، نامش برد.

با این اوصاف در سال 93، پولسازترین بازیگرهای ایرانی چه کسانی بودند؟ کدام بازیگرها سهم بیشتری در موفقیت فیلم ها داشتند؟

پیش از خواندن، بدانید

در سال 1393، در گروه های سینمایی و اکران و نوبت های نمایش مختلف، 51 فیلم روی پرده رفته است. این تعداد فیلم شامل اکران های هنر و تجربه و حتی تک سانس ها در تک سالن ها هم می شود.

در میان این 51 فیلم، 10 فیلم هستند که بالاترین رده های جدول فروش را به خود اختصاص داده اند که به این ترتیبند: «شهر موش ها 2»، «آتش بس 2»، «طبقه حساس»، «معراجی ها»، «شیار 143»، «رد کارپت»، «خط ویژه»، «کلاشینکف»، «چ» و «آنچه مردان درباره زنان نمی دانند»؛ در این رده بندی، صدر جدول از آن «شهر موش ها 2» با رقم فروش کل 9 میلیارد و 453 میلیون تومان است. فیلمی که هیچ ستاره ای ندارد جز تعدادی عروسک و البته کوله باری از نوستالژی. بنابراین در محاسبات برای پولسازترین بازیگرهای سینمای ایران، صدر جدول فروش، نادیده گرفته خواهد شد.

لازم به ذکر است آمار ارائه شده از سیستم مکانیزه فروش سینماها  دریافت شده است. بدیهی است برای چنین گزارشی، میزان فروش کل یک فیلم در کشور، تعداد فیلم های روی پرده هر بازیگر و نقش بازیگر در فیلم به عنوان چهره اصلی یا مکمل در نظر گرفته شده است.

به همین دلیل سهم بازیگر در میزان فروش را 20 درصد از رقم کل فروش درنظر گرفته ایم در صورتی که نقش اصلی فیلم بر عهده اش بوده. همچنین سهم بازیگر از تاثیر روی فروش در صورت ایفای نقش فرعی، 10 درصد احتساب شده تا پولسازترین بازیگران سال 1393 مشخص شوند.

ضمن اینکه بازیگرانی در این گزارش مد نظر هستند که حداقل یکی از فیلم های اکران شده شان، جزو ده تای اول پرفروش سال باشد و همچنین در ده تا فیلم پرفروش سال، یکی از نقش های اصلی را ایفا کرده باشند.

1- رضا عطاران: حدود یک میلیارد و 600 میلیون

او سال 93 را خیلی خوب شروع کرد. «طبقه حساس» اثر کمال تبریزی که از اواخر اسفند 92 به عنوان گل سرسبد اکران نوروزی روی پرده رفت، عطاران را در مقام بازیگر اصلی اش داشت. فیلمی که 20 هفته روی پرده بود و در نهایت به فروش کشوری 3 میلیارد و 984 میلیون تومانی رسید و با همین رقم در رده سوم پرفروش های سال جای گرفت. اما این تازه آغاز راه عطاران در اکران بود. 5 تیرماه فیلم «رد کارپت» با بازی و کارگردانی او روی پرده رفت و 11 هفته هم در سینماها باقی ماند و دو میلیارد و 783 میلیون تومان فروخت و در رده ششم جدول پرفورش ها نشست. هنوز اکران «رد کارپت» به نیمه نرسیده بود که در میانه تابستان فیلم «کلاشینکف» به کارگردانی سعید سهیلی و البته روی پرده رفت. این فیلم هم طی 38 روز اکرانش، یک میلیارد و 896 میلیون تومان فروخت. اگر سهم 20 درصدی برای فروش هر کدام دو فیلم اول (که عطاران نقش اصلی را در آنها ایفا کرده) را از آن رضا عطاران بدانیم، رقمی حدود 800 میلیون تومان برای «طبقه حساس»، حدود 600 میلیون برای «رد کارپت» (فراموش نکنیم که تنها بازیگر و کارگردان این اثر خود عطاران بوده و در نتیجه سهم 20 درصدی از این فیلم، تقریبا بی انصافی است) به دست می آید. از سوی دیگر با توجه به نقش کوتاه و فرعی او در «کلاشینکف» سهم او از فروش را 10 درصد در نظر می گیریم و رقم حدود 200میلیون برای «کلاشینکف» به پای عطاران نوشته می شود. جمع این ارقام به یک میلیارد و 600 میلیون می رسد. عطاران، با احتساب سهم 20 درصدی، حدود 2 میلیارد سود مالی برای سینما داشته است. عطاران در سال 93 همین سه فیلم را روی پرده داشته که هر سه، در رده یک تا ده جدول پرفروش ها قرار گرفته اند. بازیگری که به علت حذف و اضافات، در جشنواره فجر همین سال، هیچ کدام از فیلم هایش به نمایش درنیامد.

2- محمدرضا شریفی نیا: حدود یک میلیارد و 100 میلیون

شریفی نیا هم در جدول فروش، دو فیلم لژنشین دارد. یکی «معراجی ها» و دیگری «آنچه مردان درباره زنان نمی دانند»؛ فیلم «معراجی ها» با رقم 3 میلیارد و 881 میلیون رده چهارم جدول فروش سال را به خود اختصاص داده و فیلم «آنچه مردان درباره زنان نمی دانند» رقم فروش یک میلیارد و 354 میلیونی اش، آن را در رده دهم جدول فروش نشاند. شریفی نیا در هر دو فیلم، نقش اصلی را ایفا کرده و سهمش از هر کدام 20 درصد احتساب می شود. 20 درصد فیلم اول حدود 800 میلیون و 20 درصد فیلم دوم حدود 280 میلیون می شود که جمع آنها رقمی حدود یک میلیارد و 100 میلیون است.

3- میترا حجار: حدود یک میلیارد و 100 میلیون تومان

حجار هم مثل شریفی نیا، دو فیلم روی پرده داشته که هر دو جزو ده تای اول سال به لحاظ فروش بوده اند. حجار در «آتش بس 2»، نقش اصلی را ایفا کرده. فیلمی که در جدول فروش دوم است و به رقم 4 میلیارد و 343 میلیون دست پیدا کرده است. 20 درصد این رقم چیزی حدود 880 میلیون تومان می شود. از سوی دیگر او در «خط ویژه» که فروش یک میلیارد و 964 میلیونی داشته و در رده هفتم پروفروش ترین های سال قرار گرفته است، یکی از نقش های مکمل را بازی کرده. 10 درصد از این رقم، حدود 200 میلیون می شود. حجار هم مانند شریفی نیا، رقمی حدود یک میلیارد و 100 میلیون تومان برای سینما گردش مالی داشته است.

4- بهرام رادان: حدود یک میلیارد

رادان در سال 93، دو فیلم را به عنوان نقش اصلی روی پرده داشته است. «آتش بس 2» و «تراژدی»؛ فیلم تهمینه میلانی حدود 90 روز روی پرده بود و توانست به رقم فروش کل 4 میلیارد و 343 میلیون دست پیدا کند و در جدول فروش سالیانه، در رده دوم و بعد از «شهر موش ها 2» قرار بگیرد. اما فیلم دیگر رادان، «تراژدی»، که اولین ساخته آزیتا موگویی به حساب می آید، چندان در گیشه ندرخشید و به رقم فروش کل حدود 320 میلیون تومانی رسید. با احتساب 20 درصد فروش «آتش بس 2»، به رقم حدود 880 میلیون تومان می رسیم. همچنین 20 درصد «تراژدی» نیز رقمی حدود 65 میلیون تومان می شود که جمع این دو حدود یک میلیارد را رقم می زند. بهرام رادان با فرمولی که تماشاگران در نظر گرفته حدود یک میلیارد به سینمای ایران کمک کرده و البته از میان دو اثر روی پرده اش، یکی در رده ده تای اول پرفورش سال قرار گرفته است.

5- اکبر عبدی: حدود 950 میلیون تومان

عبدی در میان ده فیلم پرفروش سال، فیلم «معراجی ها» ساخته مسعود ده نمکی را دارد که در رده چهارم جدول فروش نشسته و سه میلیارد و 881 میلیون تومان فروش داشته است. عبدی یکی از نقش های اصلی این کار را بازی کرده که با احتساب 20 درصد، 800 میلیون می شود. اکبر عبدی غیر از «معراجی ها» دو فیلم «خواب زده ها» و «مذاکرات مستقیم آقای عبدی» را هم در سال 93 روی پرده نمایش داشته است. فیلم «خواب زده ها» با رقم یک میلیارد و 273 میلیون در رده یازدهم جدول فروش قرار گرفته است و عبدی در آن نقشی فرعی دارد. 10 درصد از این رقم حدود 130 میلیون می شود. عبدی همچنین نقش اصلی «مذاکرات مستقیم آقای عبدی» را بازی کرده. فیلمی که حدود 14 میلیون تومان فروش داشته است و سهم 20 درصدی عبدی، حدود 3 میلیون تومان می شود. جمع کل این رقم ها به حدود 950 میلیون تومان می رسد.

6- مریلا زارعی: حدود 800 میلیون

زارعی در سالی که گذشت دو فیلم روی پرده داشت که هر دو در ده تا فیلم اول جدول فروش جای دارند. او با بازی در نقش اصلی فیلم «شیار 143» و بازی در نقشی فرعی در «چ» توانست در فیلم هایی حضور داشته باشد که پرفروش بودند. «شیار 143» با 13 هفته نمایش به رقم فروش کل دو میلیارد و 843 میلیون تومان رسید که اگر تنها 20 درصد این فروش را پای مریلا زارعی بگذاریم به رقم حدود 600 میلیون تومان می رسیم. فیلم «چ» هم به فروش یک میلیارد و 675 میلیونی رسید و از آنجا که زارعی، نقش فرعی در این فیلم ایفا می کرد، سهم ده درصدی او حدود 170 میلیون می شود. جمع این دو رقمی حدود 800 میلیون را به دست می دهد.

7- ساعد سهیلی: حدود 600 میلیون تومان

او نقش اصلی فیلم پدرش یعنی «کلاشینکف» را بر عهده داشت. فیلمی که با رقم یک میلیارد و 896 میلیون تومان در رده هشتم جدول فروش قرار گرفت. 20 درصد از این سهم حدود 400 میلیون می شود. اما این تنها فیلم امسال ساعد نبوده است. او همچنین فیلم های «متروپل»، «چند متر مکعب عشق» و «همه چیز برای فروش» را هم در اکران سال 93 داشته است. او در دو فیلم «متروپل» با فروش 473 میلیون تومانی و «همه چیز برای فروش» با رقم 76 میلیون تومانی، نقش فرعی دارد. 10 درصد فیلم اول حدود 60 میلیون و 10 درصد فیلم دوم حدود 8 میلیون تومان می شود. ساعد در فیلم «چند متر مکعب عشق» یکی از نقش های اصلی را بازی کرده است. فروش این فیلم، حدود 650 میلیون تومان بوده است و البته اکرانش هنوز ادامه دارد. 20 درصد این رقم (که طبیعتا بیشتر هم خواهد شد) 130 میلیون تومان می شود. جمع کل سهم درصدهای فروش فلیم های ساعد، حدود 600 میلیون تومان می شود.

8- فریبرز عرب نیا: حدود 350 میلیون تومان

عرب نیا از سال 89 که با «پرتقال خونی» به سینم آمد، چند سالی از سینما دور بود تا اینکه فیلم پر سر و صدای «چ» به نمایش درآمد. او نقش اصلی فیلم ابراهیم حاتمی کیا را بر عهده دارد. نقش شهید چمران که یکی از مهم ترین نقش های سال های اخیر سینمای ایران بوده است. این فیلم در اکران به رقم یک میلیارد و 675 میلیون تومان رسید و در رده نهم پرفروش های سال قرار گرفت. سهم 20 درصدی عرب نیا به عنوان نقش اصلی این فیلم حدود 350 میلیون تومان می شود. این رقم با توجه به غیبت چند ساله عرب نیا و همچنین تک فیلمه بودنش در نمایش های سال 93، رقم چشمگیری به نظر می رسد.